سیر مفهومی مدیریت دانش

نویسنده
الهه عبداله زاده
مترجم
----------
تعداد صفحات
176 صفحه
سال نشر
1395
قطع
رقعی
ناشر
گل پوش
شابک
978-622-95101-8-6
قیمت
180000 ریال

سیر مفهومی مدیریت دانش

فرهنگ. واژه‏ای فارسی و مركب از دو جزء“ فر” و “هنگ” است ”فر” پیشوند و به معنی جلو، بالا و بر است و“ هنگ“ از ریشه اوستائی“ تنگا“ است، به معنی «كشیدن، سنگینی و وزن». این واژه از نظر لغوی، به معنی بالا كشیدن، بركشیدن و بیرون كشیدن است. در ادبیات فارسی به مفهومی‏كه برخاسته از ریشه كلمه باشد، نیامده است.

مفهوم فرهنگ از نظر تنوع، وسعت معانی، سیر تاریخی و برداشت ادبی، دارای ابعاد گسترده‏ای است و امروزه در همه زمینه‏های علوم انسانی، هر پژوهش و نگرشی، نیازمند شناخت كلی و شیوه‏های تحول آن است. تمام علوم، بویژه رشته‏های علوم انسانی، فرا راه پژوهش‏های خود به پرتوی از چراغ فرهنگ شناسی نیازمندند. اهمیت شناخت فرهنگ با ابعاد وسیع، متنوع و انسان شمول آن در علوم اجتماعی، امروزه به جایی می‏رسد كه بگویند: “ انسان حیوانی است با فرهنگ” (روح الامینی، ۱۳۶۵)

در این فصل با مفهوم فرهنگ از ابعاد مختلف آشنا خواهید شد. همچنین به تعاریف مختلف فرهنگ اشاره می‏شود و در انتها سازمان تعریف می‏شود.

مـفهوم فـرهنـگ ‏‎‍

فرهنگ درادبیات فارسی

در ادبیات فارسی فرهنگ بر حسب زبان و مورد، با مفاهیم مختلف بكار رفته است . در شاهنامه، فردوسی واژه فرهنگ را مترادف با مفهوم دانش و هنر می‏داند.

فرهنگ درقابوسنامه

در قابوسنامه، واژه فرهنگ مترادف با هنر و به معنی“ آموختن“ و“ بكار بستن“ آمده است. در كتاب لغت برهان قاطع، به معنی دانش و عقل آمده است. با شروع تعلیم و تربیت جدید در ایران، واژه فرهنگ به معنی آموزش و پرورش بكار رفت و در كتب و مقالاتی كه در این زمینه از زبانهای انگلیسی و فرانسوی ترجمه شده واژه فرهنگ در برابر كلمه Education بكار رفته است. همچنین وزارتخانه‏ای كه به امر تعلیم و تربیت می‏پرداخت، وزارت فرهنگ نامیده شد. (روح الامینی، ۱۳۶۵)

فرهنگ درادبیات عرب

در ادبیات و زبان عربی، واژه“ ثقافه“ را دانشمندان علوم اجتماعی عرب، معادل آن قرار داده‏اند، این لغت از ریشه“ ثقف“ به معنی آموختن، ماهر شدن و یافتن آمده است. در كتابهای علوم اجتماعی جدید، نویسندگان كلمه“ الثقافه“ را در كنار كلمه فرهنگ قرار می‏دهند. (روح الامینی، ۱۳۶۵)

فرهنگ درزبانهای فرانسوی وانگلیسی

واژه فرهنگ در زبانهای فرانسوی و انگلیسی با كلمه كولتر ”و كالچر“ كه در اصل به معنی كشت و زرع است. در ادبیات فرانسه، معنی این كلمه از پرورش گیاهان به پرورش حیوانات و بالاخره پرورش انسان تعمیم یافت. امروزه در كتابهای لغت فرهنگ نامه‏ها در برابر كلمه Gulture، واژه فرهنگ قرار می‏گیرد و عمدتاً محققان در آثار و تالیفات خود، این دو لغت را به یك معنا به كار می‏برند.

تـعاریف فـرهنـگ

تعاریف گوناگونی برای فرهنگ ارائه شده است. انسان شناسان برای فرهنگ بیش از ۱۶۴ تعریف ارائه كرده‏اند برخی از این تعریف شامل همه چیز است، از قانون ومذهب گرفته تا هنر، در حالیكه برخی دیگر برجهت گیری‏های ارزشی ۱ خاص نظیر فردگرایی یاجمع گرایی تاكید می‏كند. در یك محیط تجاری كه اعدادوارقام حرف اول را می‏زنند، فرهنگ غالبا شفاف یا بسیار مبهم ارزیابی می‏شود. فرهنگ واژه‏ای است كه كاربرد اصلی آن در دو زمینه است. در یك زمینه فرهنگ در گسترده‌ترین معنی می‏تواند به فرآورده‏های تمدنی پیچیده و پیشرفته اشاره داشته باشد كه در چنین معنایی به چیزهایی مانند ادبیات، هنر و فلسفه، دانش و فن شناسی باز می‏گردد و آشنایی و برخورداری از ظرافتهای زندگی، قدرشناسی و خشنودی بر گرفتن از آنها را نمایان می‏سازد. از این رو فرهنگ در این معنا به فرهیختگی انسان اشاره دارد و آموختنیهای وی را نمایان می‏سازد. در زمینه دیگر فرهنگ از سوی مردم شناسان و دیگر كسانی كه موضوع انسان را بررسی می‏كنند به كار می‏رود و در این معنی به آفریده‏های‏اندیشه، عادات و اشیاء مادی اشاره دارد كه در پی انباشت آنها سازگاری پیچیده‏ای بین انسان و محیط طبیعی وی پدید می‏آید. در معنی نخست جدایی بین انسان و دیگر گونه‏های جانوران است. جانوران نمی‏توانند فرهنگ پدید آورند یا آنچه را آموخته‏اند به دیگران بیاموزند و بدین سبب از انسان جدا هستند. در مفهوم دوم است كه شماری از دانشمندان مردم شناسی، فرهنگ را یك سبك یا شیوه زندگی یا رفتار انسانی می‏دانند و از این رو بر این باورند كه گروههای متفاوت مردم شیوه‏های متفاوتی برای زندگی در پیش می‏گیرند. (طوسی، ۱۳۷۲)

تعاریف زیادی تاكنون از فرهنگ شده است. در این میان جامعه شناسان و مردم شناسان بیشتر به تعریف و تبیین فرهنگ پرداخته‏اند، چند نمونه از تعاریف مهم فرهنگ آورده می‏شود (طوسی، ۱۳۷۲) ادوارد تیـلور، فـرهنـگ را مجموعه‏ای از آداب و رسوم، معتقدات، استعدادها، هنر، مذهب، اخلاق، و قوانین تعریف كرده است. (فرجاد، ۱۳۶۱)

۱ Value Orientations

این مطالب را به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *