خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-ساجده سلیمی: «آیا کسی میتواند بیآن که خود شرور باشد، به اعمال شرورانه دست بزند؟» سوال بسیار بنیادین و مناقشهبرانگیزی که ذهن کنجکاو و جستوجوگر هانا آرنت فیلسوف و نظریهپرداز آلمانی را در سالهای دهه ۷۰میلادی به خود درگیر کرده بود، تا جایی که غوغای گزارشهای او و موضعگیریهایش در مواجهه با ماجرای محاکمه آدولف آیشمن یکی از افسران نظامی نازی و مسبب اصلی مرگ بسیاری از یهودیان در کورههای آدمسوزی بود، تا همین امروز از مناقشات مهم فلسفه سیاسی است.
هانا آرنت خود از یهودیانی بود که در کودکی به طرز معجزهآسایی از کورههای آدمسوزی نازیها جان سالم به در برده بود. در تمام عمر از کشوری به کشور دیگر برای حفظ جانش گریخته بود اما همه اینها باعث نشد زمانی که به عنوان گزارشگر برای مجله نیویورکر به اورشلیم و دادگاه آیشمن فرستاده شد، از طرح این مساله خودداری کند: آیا کسی میتواند بیآنکه خود شرور باشد، به اعمال شرورانه دست بزند؟ آیا آیشمن به واقع مسئول قتل عام میلیونها نفر یهودی در کورههای آدمسوزی بود یا او صرفا به عنوان یک فرمانبر صرف دستورات مافوق را اجرا کرده است؟
به تازگی نمایشنامه «محاکمه اندرسون ویل» از سوی نشر نی منتشر شده است. ماجرا دقیقا امری مشابه با محاکمه آیشمن است. محاکمه اندرسون ویل نمایشنامهای است که سال لویت آن را بر اساس ۹۰۰صفحه مستندات دادگاه سروان هنری ویرز نوشته است، سال لویتی که خود از سربازان جنگ جهانی دوم بود و به همین دلیل مصائب جنگ برای او ملموس بوده است. داستان خیلی مشابه است؛ در هردو ماجرا زندانیانی هستند که به کام مرگ فرستاده میشوند، در هردو ماجرا رئیس و زندانبانی است که به دلیل مجرم بودن در قتل عام زندانیان محاکمه میشود، در هردو داستان بحث اصلی چالش بر سر مقصربودن مسئول این زندانیان است و تعارض فرمانبری یا وجدان اخلاقی.
محاکمه اندرسون ویل از لحاظ ساختار نمایشنامه متن یکدست و درستی است و کاراکترها در آن به خوبی پرداخته شدهاند و ترجمه خوبی هم از آن ارائه شده است. شخصیتهای اصلی شامل چیپمن دادستان، بیکر وکیل مدافع ویرز، ویرز متهم اصلی و والاس قاضی اصلی این دادگاه است، و روند داستان بیشتر بر پایه گفتوشنودهای این چهار تن پیش میرود. دادستان چیپمن با تمام وجود سعی میکند با احضار شاهدان مختلف و حاضران اندرسون ویل، از ویرز چهرهای جانی و قسیالقلب ارائه دهد، اما بیکر وکیل ویرز که مردی باهوش و کاربلد است با زیرکی تمام نقشههای او را نقش بر آب میکند و با تسلط بر جریانات مختلف سالهای زندان اندرسون ویل حقایق را به نفع موکل خود نشان میدهد. در نهایت چیپمن وقتی نمیتواند با ادله جنایتکار بودن ویرز را ثابت کند بحث را به مسائل فلسفی و اخلاقی میکشاند، درست همین جاست که این نمایشنامه شما را به یاد ماجرای آیشمن و اورشلیم میاندازد.
آیشمن در دادگاه اورشلیم
نیویورکر در آن سالها هانا آرنت را به اورشلیم و دادگاه آیشمن فرستاد تا او با ارائه گزارشی از جنایتکار بودن او بنویسد و به این وسیله مرهمی بر آلام خانوادههای کشتگان جنگ شود. اما آرنت با حضور هرروزه در دادگاههای آیشمن کمکم موضوعی جدید ذهنش را مشغول کرد، اینکه آیا آیشمن واقعا یک جنایتکار است؟ او که تمام آن دستورات و جنایات را به امر مستقیم هیتلر و فرماندهان ارشد نازی داده است، او که اگر این دستورات را عملی نمیکرد خود کشته میشد؛ چقدر جنایتکار است؟ او همین طرز و تفکر گزارش را در آنچه برای نیویورکر مینوشت منعکس کرد و این بود که پس از انتشار این گزارشها سیل انتقادات و تهدیدات به خصوص از سوی یهودیان به سمتش روانه شد و کل زندگی او را تحت تاثیر قرار داد، کار به جایی رسید که او را از تدریس در دانشگاه منع کردند و بسیاری آزار و اذیتهای دیگر که البته باعث نشد هانا آرنت از عقیده خود برگردد، به جای آن به نوشتن کتابها و مقالههای مهمی در زمینه فلسفه سیاست و توتالیتاریسم پرداخت و در نهایت در سخنرانی معروفی که در دانشگاه با حضور منتقدان، دانشجویان و اساتید داشت تا حدود زیادی توانست نظریات مخالفانش را کمی ملایمتر کند. او در آن سخنرانی از جبر و اختیار نوع بشر گفت و اینکه آیشمن بیش از آنکه یک جنایتکار باشد یک شیطان نادان است.
در نمایشنامه محاکمه اندرسون ویل نیز وکیل مدافع ویرز در بخشی از صحبتهایش خطاب به والاس میگوید:«سرهنگ، انتخابها در این دنیا دشوار هستند. این طور نیست؟ از یک سو باید از غرایز شایسته پیروی کرد و از سوی دیگر___ (به سمت راست جایگاه شاهد میرود) سرهنگ، اگر میتوانید به من بگویید که بین نقش شما در این سالن و نقش ویرز در اندرسون ویل چه تفاوتی وجود دارد؟ میتوان دید که او نیز کمابیش سیاستها را به اجرا درمیآورده است…» که تا حدودی یادآور نظریات هانا آرنت در دفاع از آیشمن است.
یکی از نقاط عطف دادگاه ویرز هنگامی است که او تصمیم میگیرد در جایگاه شاهد حاضر و داوطلبانه و به شخصه با دادستان مواجه شود و از خود دفاع کند. گفت و شنودهای این دو در صحنههای پایانی نمایشنامه تعارضات بین امور اخلاقی مطرح در این ماجرا را به تصویر میکشد:
چیپمن: … پس با این ادعا، آقای ویرز آیا موافق هستید که اشارتهای وجدان و ملاحظات اخلاقی برای همه انسانها در اولویت قرار دارند؟
ویرز: البته من نیز مانند درگر انسانها_ هنگامی که بتوانم_ از این آرمان پیروی میکنم.
چیپمن: هنگامی که بتوانید. پس در اندرسون ویل نمیتوانستید از ملاحظات اخلاقی پیروی کنید؟
ویرز: آنجا در حیطه مسئولیت ژنرال وایندر قرار داشت نه من!
|