حامد میرزابابایی؛ یکی از فعالان صنفی نشر و رئيس سابق انجمن فرهنگي ناشران بين الملل در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، با اشاره به ضرورت تشکیل گروههای انتشاراتی در ایران گفت: تشکیل گروههای انتشاراتی محصول الگوها و مدلهای تجاری کلانی هستند که کل صنایع در دنیای مدرن اقتصاد از آن بهره میبرند؛ تشکیل گروههای صنعتی در خودرو و هزاران کالای دیگر وجود دارد.
وی افزود: تشکیل این گروهها در یک بستر اقتصادی کلان اتفاق میافتد که نشر هم جزئی از آن است. آنچه که در آلمان یا کشورهای اروپایی انجام میشود این است که چند شرکت نشر با همدیگر ادغام میشوند و در کل میتوان گفت که آنها مصداقی از یک کلیت هستند که در بستر صنعتی اتفاق میافتد.
میرزابابایی با بیان اینکه اگر میخواهیم در ایران الگویی از این نمونه کارها داشته باشیم در گام نخست باید نشری داشته باشیم که صنعت باشد، عنوان کرد: نشر ما به معنای تعریف مدرن اقتصادی، صنعتی نشده است و الگوبرداری از چیزی که مقدمه آن صنعتی شدن است میتواند الزاماً راه کوتاهی برای رسیدن به نتیجه نباشد، زیرا از آنجایی که در وهله اول تجربه این کار اقتصادی را در حوزه کلان سایر صنایع نداریم و ثانیاً نشر ما کمتر صنعتی شده است، به همین دلایل معتقدم نمیتوانیم دستکم در کوتاه مدت در این زمینه اقدامی کنیم.
اقتصاد زیانده نشر مانع از تلفیق مراکز نشر است
مدیر کمیته بینالملل بیست و هشتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تاکید کرد: تلفیق شرکتهای تجاری در حوزههای مختلف عموماً دو دلیل عمده دارد؛ گاهی دو شرکت سودده کوچک هستند که از تلفیق آنها با همدیگر، توانمندیهای آنها به دنبال تاسیس گروههای صنعتی و تجاری بیشتر میشود و در شکل دوم شرکتی است که بستر و ظرفیت دارد اما به سرمایه بزرگتری نیازمند است.
میرزابابایی درباره خریداری شرکتها توسط شرکتهای بزرگتر نیز توضیح داد: زمانی که یک شرکت بزرگتر، شرکتی را خریداری میکند و در حلقه خود میبرد، قرار است از این بستر با توجه به توان مالی خود کمک بگیرد تا آن شرکت را بالا بکشد و به یک مجموعه سودده تبدیل کند.
وی با بیان اینکه در ایران هیچ کدام از این دو نمونه وجود ندارد، گفت: بسیاری از ناشران در کشور ما در مرحله اقتصاد منفی و زیانده هستند و تلفیق دو زیانده اگر آنها را به منفی بزرگتر نرساند، در بهترین وضعیت به مرحله صفر میرساند.
میرزابابایی ادامه داد: برخی از ناشران نیز شرکتهای با توان اقتصادی مثبت هستند اما آنقدر قوی نیستند که نشر دیگری را بگیرند و بالا بیاورند؛ یا آنقدر قدرت ندارند که یک نشر سودده دیگر را خریداری کرده و در خود حل کنند. این موضوعات واقعیتهایی هستند که در تحلیل حوزه نشر مغفول مانده است.
از تصور تا واقعیت
وی با بیان اینکه تشکیل موسسات گروهی نشر در ایران بیشتر شبیه تصور کارکرد الگوهای اروپایی است، گفت: ناشران در کشور ما آنقدر قوی نیستند که یک نشر بزرگتر دیگر را ببلعند تا همافزایی آنها بیشتر شود یا آنقدر قدرت ندارند که یک مجموعه زیانده دارای ظرفیت بالقوه را خریداری کنند و به آن پول تزریق کرده و از آن حمایت کنند تا به یک مجموعه سودده تبدیل شود.
میرزابابایی همچنین درباره نبود ظرفیتهای اقتصادی و فرهنگی در زمینه تشکیل موسسات گروهی نشر توضیح داد: از عالم آمارهای تصنعی که فاصله بگیریم، در عالم واقعیت شاهد هستیم که چنین ظرفیت و پولی در صنعت نشر ما وجود ندارد و حتی موفقترین ناشران کسانی هستند. تنها میتوانند خودشان را سرپا نگه دارند نه اینکه الزاماً یک بنگاه سودده قدرتمند باشند.
وی ادامه داد: در این زمینه یکسری مقدمات اقتصادی هم در حوزه ساختار و هم در بستر اقتصاد نشر ما وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد این مقدمات به شکل عینی و عملی نمودی در بیرون ندارند که اتفاق بیفتند.
رئيس سابق انجمن فرهنگي ناشران بين الملل با بیان اینکه غیر از لایههای اقتصادی، لایههای فرهنگی نیز روی این اقتصاد اثر میگذارند و ایجاد مانع میکنند، عنوان کرد: معتقدم که تشکیل گروههای انتشاراتی در ایران خوب است اما تحقق آن نیازمند زیربنا در ابعاد مختلف است و نباید بهگونهای باشد که صرفاً در روبنا و به زور گروههای نشر محقق شوند.
تاثیر ایدئولوژیها بر اقتصاد نشر
وی توضیح داد: در مسیر ارزیابی فرهنگی متوجه میشویم ناشران در ایران خطبندیهای عقیدتی مشخصی دارند، مرزبندیها و سمت و سوهای ایدئولوژیک زیادی دارند که گاهی تلفیق آنها را دشوار میکند. این در حالی است که در حوزه نشر کتابها در غرب ممکن است یک ناشر الگوی بالادستی داشته باشد اما الزاما نمیتوان یک خط عقیدتی خاصی در سطح ناشران حرفهای مشاهده کرد؛ بلکه آنها تمام موضوعات را در بر میگیرند. اما این مرزبندیها در ایران آنقدر روشن است که در مرزبندیهای اقتصادی هم تاثیر میگذارد.
وی به نقش مباحث ایدئولوژیک در حوزه آکادمیک اشاره کرد و گفت: حتی در بخش آکادمیک که تنازعات ایدئولوژیک میتواند کمرنگتر باشد شاهد هستیم که مشکلات دیگری وجود دارد که گردش مالی این دست کتابها را بیشتر به سمت افست شدنشان پیش میبرد. این مساله اساساً به معنای فاصله گرفتن از الگوی اقتصادی دنیا است و از عوامل رقابت ناسالم در داخل و مانعی برای صنعتی شدن و جهانی شدن نشر ایران است.
اهمیت رقابت ناسالم و سالم در نشر
میرزابابایی به حوزه ترجمه هم نقبی زد و یادآور شد: زمانی که یک کتاب در دنیا موفق میشود و به عنوان مثال جایزه پولیتزر میگیرد، ۱۰روز بعد ۱۵ترجمه از آن کتاب در کتابفروشیهای تهران فروخته میشود. به نظر من ریشه رخداد این موضوع یک بستر فرهنگیـقانونی نادرست است که در کشور ما وجود دارد.
وی تاکید کرد: این اقدامات موجب ایجاد بازار ناسالم میشود؛ موضوعی که جلوی صنعتی و حرفهای شدن نشر ما را میگیرد و زمانی که نشر حرفهای نمیشود، تجارت نیز حرفهای نخواهد بود و این زنجیره تا انتها همین گونه ناقص ادامه پیدا میکند.
این فعال نشر با بیان اینکه من با اصل ایده تشکیل موسسات گروهی نشر موافق هستم، گفت: اصل این ایده محصول یکسری مقدمات برای اجرا است نه اینکه به صورت مصنوعی ساخته شود، بلکه باید یک سلسله اتفاقات در بستر فرهنگی و اقتصادی رخ دهد. باید روزی برسد که بنگاههای اقتصادی ترکیب شدن با یکدیگر را ترجیح دهند تا اینکه بخواهند به صورت منفک ادامه فعالیت دهند.
نمونههای موفق بینالمللی
رئیس سه دوره نمایشگاه بینالمللی کتب کاربردی دانشگاهی همچنین به چند نمونه موفق تشکیل موسسات گروهی نشر در دنیا اشاره کرد و گفت: انتشارات بلکول و وایلی که دو غول بزرگ در حوزه نشر به شمار میآیند، الان سالها است با همدیگر تلفیق شده و به فعالیت خود ادامه میدهند و با نام وایلی بکوال فعالیت میکنند. زمانی که انتشارات وایلی، انتشارات بلکول را خریداری کرد نام وایلی را حفظ کرد زیرا نام بزرگی در این حوزه بوده و است.
وی افزود: این تلفیق نشان میدهد ماهیت معاملاتی که در سطح کلان حوزه نشر رخ میدهد خیلی پیچیده نیست و نیاز به زیرساخت فرهنگی و تجاری دارد؛ بهطوری که یک نشر توسط یک غول دیگر در حوزه نشر بلعیده میشود ولی در نهایت ساختار و تولیدات آنها همچنان با همان کیفیت باقی میماند. معتقدم عملی شدن این موضوع نیازمند بلوغ اقتصادی و تجاری بالا است.
میرزابابایی با بیان اینکه در اروپا به وجه فرهنگی در حوزه اقتصاد کاری ندارند، توضیح داد: در این زمینه مدیر نشر خط مشی مشخصی دنبال میکند و سوگیری ندارد، اما در ایران صاحبان نشر صاحب خط فکری هستند و به نوعی نحوه رویکرد برخورد مدیران نشر در ایران با رویکرد برخورد مدیران نشریات و روزنامهها یکسان شده است.
مدیران نشر ما نگاه ژورنالیستی پیدا کردهاند
وی در این زمینه عنوان کرد: در ژورنالیسم این موضوع معقول است که سردبیر و تحریریه نشریه خط فکری مشخصی داشته باشند و همواره در آن خط فکری مطلب منتشر کنند؛ رویهای مرسوم که سانسور به شمار نمیآید اما الان در ایران مدیر نشر ما اینگونه برخورد میکنند و فردی که کتاب پذیرش میکند خط فکری خود را در انتخاب کتابها دخالت میدهد؛ کسی که الزاماً عمق کیفی مطلب را در نظر ندارد.
به گفته میرزابابایی، این کار نوعی برخورد ژورنالیستی با کتاب است و مرزبندیهایی را مشخص میکند. این رویه باید اصلاح شود و به جای اینکه در توسعه کار خود به دنبال خط فکری مشخصی باشند، باید به توسعه زیرساخت فعالیتهای خود فکر کنند تا بتوانند موفق شوند. |