مفهوم هويتی و سياسی ايران، هميشه ايران بوده است

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) آناهید خزیر: سيد محمدصادق سجادی، برای کسانی که به تاریخ ایران دلبستگی دارند نامی آشناست، وی بيش از ۳۰ سال مدير بخش تاريخ و عضو شورای عالی علمی مركز دايره‌المعارف بزرگ اسلامی بوده و نقش كليدی و موثری در تهيه و تدوين مجموعه ارزشمند تاريخ جامع ايران ايفا كرده است. سجادی بیش از صدها مقاله و مدخل درباره تاریخ ایران نوشته و افزون بر تاليف كتاب‌هايی چون «طبقه‌بندی علوم در تمدن اسلامی»، «تاريخ برمكيان» و «رساله اخبار برامكه» آثار ارزشمند بسیاری را تصحيح و ترجمه كرده است. «کاربرد مفهوم ایران در مطالعات تاریخی» نیز عنوان سوژه‌ای است که در گفت‌وگو با این استاد نام‌آشنای تاریخ ایران مطرح شد و وی به واکاوی نام ایران در کتیبه‌های باستانی ایران پرداخت. دیدگاه وی را در ادامه می‌خوانید:

هنگامی که از نام ایران سخن به میان می‌آید دقیقا به چه هویتی اشاره می‌کنیم؟
کلمه ایران به لحاظ واژه و مفهوم و اطلاقش بر این سرزمین بسیار کهن است. در متون پیش از اسلام، در سنگ‌نبشته‌ها، کتبیه‌ها و برخی از متون مکتوب باقی‌مانده از پیش از اسلام نام ایران به کرات آمده است. ایران یعنی سرزمین آریاییان و در دوره اسلامی نیز در متون نظم و نثر فارسی کتب جغرافیایی تاریخی ادبی به زبان عربی و فارسی به وفور نام ایران برای سرزمین معین و اقوام معینی آمده است. كلمه ايران در كتيبه‌های باستانی و منابع بازمانده از آن روزگار به وفور آمده است و مراد از آن كشوری با مرزهای معين و هويتی مشخص بوده است. زیرا مرزهای سياسی در ادوار مختلف بر اثر جنگ‌ها و ظهور و سقوط دولت‌ها تغيير می‌كرده است اما مفهوم هويتی و سياسی ايران، هميشه ايران بوده است.

در ایران باستان ده‌ها قوم ديگر در سرزمين‌ بزرگی که امروزه ایران می‌نامیم زندگی می‌کردند، مانند ژرمن‌ها و دیگر نژادهایی که در سرزمین آلمان و دیگر کشورها می‌زیستند، چرا کلمه پارس و پارسی‌‌ها بر کل سرزمین ایران اطلاق شد؟
دلیل آن روشن است. دو شاهنشاهی بزرگ ايرانی را تيره پارس‌های قوم ايرانی ايجاد كردند و به اقتدار سياسی و نظامی و كشورگشايی‌هایشان، با اقوام ديگر ارتباط یافتند و در نوشته‌هایشان، از پارس و پارس‌ها سخن گفتند. مراد منابع يونانی و سريانی از پارس، پارس‌ها، نیز به روشنی آشکار است و به معنی ايران و ايرانيان است. مفهوم ایران مهمترین جز هویت ایرانی است. زبان فارسی اصل و اساس هویت ایرانی است و چارچوب فرهنگی و زبانی اقوام ساکن را در این چارچوب معین کرده است. در متون عربی نخستین آشنایی عرب‌ها با ایرانیان از طریق ایالت فارس و پارس‌ها بوده به تدریج اطلاق فرس بر کل ایرانیان شده است. همان‌گونه که اشاره کردید ژرمن‌ها تمام اقوام سرزمین آلمان نیستند بلکه یکی از اقوام تشکیل‌دهنده آن سرزمین‌ها هستند و فرانک‌ها تنها اقوام ساکن در قلمرو فرانسه نیستند بلکه یکی از اقوام آن هستند و آشنایی ملل دیگر بر اساس این اقوام بوده و با این نام بر آن سرزمین‌ها غلبه پیدا کرده است. این داستان دقیقن درباره ایران هم تکرار شده است. یعنی یونانی‌ها و عرب‌ها که با ایرانی‌ها ارتباط پیدا کردند اعم از ارتباط نظامی اقتصادی یا فرهنگی جنگی، بیشتر با اقوام فارس ارتباط پیدا کردند. به این دلیل که سلسله‌های مهم ایرانی پیش از اسلام مثل هخامنشی‌ها و ساسانی‌ها پارسی بودند و رشته‌های سیاسی و نظامی و فرهنگی ایران را به دست داشتند. به تدریج کلمه پارس و پارسی‌‌ها اطلاق شده بر سراسر ایران و هم در زبان‌های اروپایی و هم زبان عربی که در متون کهن عربی بر ایرانی‌ها اطلاق فُرس شده و بر ایران فارس نامگذاری شده است. با این حال در متون کهن عربی مثل فتوح البلدان بلازی و برخی از کتاب‌های جغرافیایی و مسالک‌المسالک‌ها و صورت‌الارض نام ایران و ایرانی‌‌ها آمده است.

فرق ميان ايران به عنوان يك واحد سياسی و آنچه به درستی جهان ايراني یا ایران فرهنگی می‌خوانيم کجاست؟
بخشی از شبه قاره هند، بخشی از فرارود تا چين، آسيای صغير و قلمرو عثمانی، قسمتي از قفقاز به طور رسمی در عصر اسلامی جزو خاك اصلی ايران و واحد سياسی ايران نبوده است اما هميشه جزو جهان ايرانی محسوب می‌شده است، يعنی ايران فرهنگی. بخشی از این سرزمين‌ها جلوه‌گاه زبان و ادب ايران و فرهنگ ايرانی بوده است. فرهنگ ايرانی، زبان‌های ايرانی، آداب و رسوم ايرانی، ادبيات ايرانی هنوز در برخی از اين سرزمين‌ها زنده است. زبان دستگاه اداری يا بخشی از زندگی عامه، در مصر به روزگار ايوبيان و مماليك، آکنده از واژه‌ها و تركيبات فارسی بوده است. از شبه قاره هند تا همين اواخر سرایندگان بزرگ پارسی‌گوی برمی‌خاستند. در آسيای صغير در تمام دوران مغول و تيمور زبان و ادبياتی به غیر از زبان و ادبيات فارسی رايج نبود. سلاطين ترك عثمانی به فارسی سخن می‌گفتند و شعر می‌سرودند و مورخان به فارسی تاليف و می‌كردند. همچنین اسناد اداری نیز به فارسی بود. زبان رسمی و اداری و فرهنگی تمام سلسله‌های ترك و مغول از غزنويان تا صفويان همواره فارسی بوده است و جالب آنكه درخشان‌ترين ادوار ادبی ايران، دوران تركان و مغولان است. از اين گونه شواهد بسيار است. اين‌ها يعنی هويت ايرانی كه در جهان ايرانی يا ايران فرهنگی قابل بحث است. اما درباره كلمه ايران بايد بگويم كاربرد و اطلاق آن در دوره باستان بر كشوری كه موطن قوم ايرانی است، نیازمند اثبات نيست و شواهد و منابع و اسناد در اين باره بسیار زياد است.

در منابع و متون اسلامی از ایرانیان با نام «فُرْس» یاد می‌کردند، از نام ایران در تمدن اسلامی بیشتر بگویید. 
از قدیمی‌ترین ایام در عصر اسلامی نام ایران دقیقا اطلاق شده بر این سرزمین و نام ایرانیان یا فُرس اطلاق شده بر مردم ایران است و این نامگذاری جدید و کاربردی نو نیست و بسیار کهن و قدیمی است. هیچ تحقیقی درباره نام امروز ایران بدون اینکه به متون کهن و قدیمی مراجعه بشود ناقص است و نام ایران و مردم ایران بی سابقه نبوده و بسیار کهن است. اگر ایران را بر اساس دیدگاه‌های تاریخی، نظامی، جنبه‌های مختلف تاریخ فرهنگی و… بررسی کنید، هیچ کدام از دایره دنیای ایرانی خارج نیست و منابع هم در این زمینه بسیار زیاد است. جامعه‌شناسی تاریخی و ابن‌خلدون که بنیانگذار جامعه‌شناسی به شمار می‌آید از ایرانی‌ها و فرهنگ ایرانی به کرات نام برده است. در واقع آنچه که به تمدن اسلامی موسوم است بزرگترین سازندگانش ایرانیان بودند و نام ایران، اطلاق ایران و مردم ایران چیز پنهان و ناشناخته‌ای برای قدما نبوده است و آن‌ها بر توانایی‌های فرهنگی و سیاسی و علمی ایرانی‌ها واقف بودند.

برخی از تاریخ‌پژوهان به این نکته اشاره کرده‌اند که نام ایران با دوران سلطنت رضاشاه این نام را گرفت؟ و به شکل دقیق‌تر بخواهیم بگوییم روز اول فروردین ۱۳۱۴ شمسی طبق بخشنامه وزارت امور خارجه نام پارس یا پرشیا رسما به ایران تغییر یافت. نظر شما در این باره چیست؟
نمی‌دانم ریشه این گفته به طور دقیق از كجا سردرآورده است. متاسفانه برخی از مورخان و پژوهشگران تاریخ نیز علمی نيز گزارش‌های تاريخی را درست نمی‌خوانند و درباره آن تحقيق و پژوهش نمی‌كنند! باید بگویم پهلوی اول نه كلمه ايران را ساخت، نه آن را بر سرزمين ما اطلاق كرد! تا پيش از سال ۱۳۱۴ شمسی به پيروی از سنتی باستانی، ايران در زبان‌های اروپايی غالبا پرشيا يا پرس (پارس) خوانده و نوشته می‌شد و نام پارس و پرشیا نیز به روشنی آشکار است که سخن از ایران و ایرانی است.

«ایران سرزمین مشخصی است با مردم معین، با فرهنگ و تمدن مشخص» این سخنی است که در بیشتر منابع تاریخی به چشم می‌خورد. آیا هنگامی که می‌گوییم مردم این سرزمین آریایی هستند سخن نژادپرستانه‌ای را مطرح نکرده‌ایم؟
در ایران اقوام مختلفی بودند حتی از پیش از آریایی‌ها در شرق و غرب ایران اقوام سکاها در شرق ایران و کاسپی‌ها در غرب و شمال غربی ایران می‌زیستند و آریایی‌ها آمدند و در این سرزمین با آن‌ها مخلوط و ممزوج شدند و یک قوم و ملت جدید را به‌وجود آوردند. ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی و استراتژیکی در تاریخ چندهزار ساله‌اش مورد هجوم اقوام مختلف بوده است. این اقوام مختلف آمدند در ایران و ماندگار شدند و ایرانی نام گرفتند. نمی‌‌توانیم بگوییم در ایران قوم آریایی زندگی می‌کنند. ایرانی‌ها با عرب‌ها، مغول‌ها، ترک‌ها و اقوام دیگر که بومی بودند از عیلامی‌ها و کاسی‌ها مخلوط شدند این‌که بگوییم مردم این سرزمین آریایی هستند سخن بیهوده‌ای است. بر اساس چندهزار سال اختلاف و امتزاج نژادی ایرانی‌ها به وجود آمدند اما به لحاظ فرهنگی ما متعلق به دنیای ایرانی هستیم. با این‌که اقوام ترک، عرب و سکاها به گستره ایران بزرگ آمدند، ماندند و ایرانی شدند زبانشان مختلف بوده و فرهنگ اولیه آن‌ها نیز گوناگون بوده اما در اینجا تبدیل شدند به ایرانی و مدافع یک فرهنگ شدند و در یک دنیا موسوم به دنیای ایرانی زندگی کردند برخلاف اختلاف زبان‌ها بنابراین بحث قوم‌گرایی و نژادگرایی مطرح نیست.

با این توضیحات کاملی که درباره نام ایران، پیشینه تاریخی، هویت و فرهنگ ایرانی ارائه دادید لطفا درباره نقش و جایگاه تاریخ‌نگاری در هویت تاریخی ایران بگویید؟
مورخ باید تمام منابع اعم از اینکه موافق یا مخالف را تحلیل کند و گزارش‌های تاریخی را کنار هم بگذارد. برای مورخان و پژوهشگران تاریخی راه‌هایی وجود دارد که روایت‌های متناقض تاریخی را با هم مقایسه کنند و در میان سطور و یا از قشرهای پنهان متون تاریخی مطالبی دربیاورند و آن‌ها را بررسی و تحلیل کنند. این روش درست در ایران وجود ندارد و همواره دستاوردهای تاریخی دچار بدفهمی‌های فاجعه‌‌آمیز می‌شود. درباره هویت و نام ایران و ادوار تاریخی ایران نیز تحلیل‌های اساسی وجود دارد و ما متاسفانه حتی برای دبیرستانی‌ها و دانشجویان دانشگاهی نیز نتوانستیم تاریخ ایران را به صورتی که در نقاط دیگر دنیا مورد بررسی قرار می‌گیرد تحقیق و پژوهش کنیم. منابع در این زمینه بسیار زیاد است اما یکی از مشکلات در تاریخ‌نگاری فقدان ارزیابی دقیق منابع تاریخی است و گاهی شبه مورخان گزینشی به اصطلاح ژورنالیستی امروز عمل می‌کنند و به بخش‌هایی که مطابق طبع و نظر و پسند خودشان است استناد می‌کنند آن‌هم نه به طور دقیق و آن‌هایی که مطابق نظرشان نیست کنار گذاشته می‌شود.

اکنون به پژوهش‌های تاریخی و تاریخ‌نگاری بپردازیم، از دید شما که سال‌ها در زمینه‌های تاریخی تحقیق و پژوهش می‌کنید، مشکل عمده تاریخ‌نگاری ایران کجاست؟
عمده مدرسان تاریخ و دانشجویان تاریخ به تاریخ معاصر ایران می‌پردازند و علاقه بسیاری از دانشجویان تاریخ و تاریخ‌پژوهان به دوره مغول به این سو است زیرا منابع فارسی بسیاری از آن دوران تاریخی به جای مانده است. منابع بخش عمده تاریخ ایران باستان و تاریخ پیش از اسلام عربی است و  بسیاری از پژوهشگران نیز زبان عربی نمی‌دانند و نمی‌توانند از آن منابع مهم بهره‌گیری کنند اگر هم استفاده کنند از ترجمه‌هایی که غالبا مغلوط و ناقص است بهره می‌گیرند که این هم کار نادرستی است. احاطه بر تاریخ ایران مستلزم دانستن چند زبان است به‌ویژه که باید زبان عربی را بدانند و همچنین برخی از زبان‌های اروپایی را فرابگیرند که تحقیقات گسترده‌ای در این زمینه شده است.

همچنین بر تحقیقات ایران فرهنگی باید مسلط باشند و علاوه بر این‌ها بر منابع گوناگون تسلط داشته باشند و منابع را بر حسب دوره‌ها بشناسند و بتوانند این مساله را تحلیل کنند و برای منابع تاریخی یک تقدم و تاخر زمانی و اعتباری قائل شوند اما بیشتر تاریخ‌پژوهان به این مساله توجه نمی‌‌کنند. تاریخ‌پژوه هم باید مثل کسی باشد که می‌‌خواهد فرهنگ لغت بنویسد، اگر فرهنگ لغت تاریخی بنویسد یعنی تطور معانی یک واژه را در زمینه تاریخ نشان بدهد کارش بسیار دقیق‌تر و کاربردی‌تر است تا یک سلسله واژه‌ها را از فرهنگ‌‌های مختلف دربیاورد و فرهنگ لغت بنویسد. مورخ باید اهمیت کتاب را در دوره مورد پذیرش و اعتبار آن را نسبت به منابع دیگر بسنجد و بداند در غیر این صورت آنچه می‌نویسد ناقص است و غیرقابل تحلیل و بررسی نهایی است.

آیا بیشتر کتابسازی‌های تاریخی به دوره تاریخ باستان اختصاص یافته است یا تاریخ پس از اسلام؟
کتابسازی درباره تاریخ باستان کمتر از تاریخ دوره اسلامی است. در دوره اسلامی تاریخ بسیار جعل شده و به طور دقیق بگوییم تحریف شده است. آنچه برای نویسندگان امروز و مورخان مهم است بیشتر تاریخ بعد از اسلام است زیرا چیزهایی را نادیده گرفته‌اند و مواردی را ناچار بودند بگویند طوری که خودشان خواسته‌اند. کمتر کتابی منتشر شده است که واقعیت را بدون اظهار تعصب نسبت به یک سوی قضیه بیان کرده باشد. 

در این باره بیشتر بخوانید: 
 

 
مفهوم ایران ریشه‌های خیالین و عاطفی ندارد/ تاریخی که برساخته نیست

 
داریوش رحمانیان می‌گوید: مفهوم ایران ریشه‌های خیالین، پندارین، احساسی و عاطفی ندارد و این‌گونه نیست که بگوییم برساخته است و یکسری ناسیونالیسم جمع شده‌اند و می‌خواهند ایران را این‌گونه روایت کنند.

این مطالب را به اشتراک بگذارید: