مطهری: ماجرای فلسطین دل امام حسین(ع) را خون کرده است

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) بسیاری از رهبران انقلاب اسلامی ایران، در دوران پیش از انقلاب، تلاش فراوانی در مسیر آگاه‌سازی مردم ایران نسبت به ظلمی که در قبال مردم فلسطین رخ می‌داده داشته‌اند.
 
این‌که در سال ۱۳۵۸ امام خمینی (ره) طی پیامی آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را با نام روز قدس نام‌گذاری کرد ریشه در تفکری دارد که محصولات آن را می‌توان در آثار مکتوب رهبران سپسین انقلاب جست‌وجو کرد. در این مطلب به سراغ دو متن از این متون رفته‌ایم و کم و کیف پرداختن رهبران انقلاب به مقوله فلسطین در دوران پیش از انقلاب را بررسی کرده‌ایم.
 
شعار امروز تو بايد فلسطين باشد
از جمله رهبران و تئوریسین‌های انقلاب اسلامی که اهتمامی ویژه به مقوله فلسطین داشت، شهید مرتضی مطهری بود. او در سال ۱۳۴۹ ایده جمع‌آوری کمک از سوی کشورهای اسلامی برای مردم فلسطین را طرح کرد که با مخالفت جدی ساواک روبه‌رو شد.
 
در آثار ایشان نیز نمودهای فراوانی از سخن گفتن درباره مسئله فلسطین مشاهده می‌شود. از جمله آثاری که مطهری در آن به مقوله فلسطین پرداخته، اثر مشهور او، «حماسه حسینی» است. مطهری در این کتاب که جلد هفدهم از مجموعه آثار او را به خود اختصاص داده است بحثی با نام «کارنامه مسلمین در قبال مسأله فلسطین» را نیز مطرح کرده است.
 
مطهری در این کتاب تفکیکی میان صهیونیست‌ها و یهودیان قائل می‌شود و می‌گوید: «صهيونيست‌ها يعنى يهوديانى كه ده‌ها قرن بود كه در گوشه‏‌هاى ديگر دنيا زندگى مى‌‏كردند و از نژادهاى ديگر بودند. من خودم فكر مى‏‌كردم كه يهوديان موجود، همه از نسل اسرائيلند. حالا مى‌‏بينم تاريخ تشكيك مى‌‏كند، مى‏‌گويد اين حرف دروغ است. بسيارى از يهودي‌ها اصلًا از نسل اسرائيل‏ نيستند؛ جامع مشتركشان فقط مذهب است و بس. حتى نژادشان هم خالص نمانده است. يهوديانى كه در اطراف و اكناف دنيا زندگى مى‏‌كردند، فقط به دليل اينكه فرنگي‌ها به اينها زجر داده‌‏اند و اينها دنبال نقطه‏‌اى مى‏‌گردند كه آنجا جمع شوند، و به دليل اينكه مردم خيانت پيشه‏‌اى هستند، و به دليل‏ اينكه كتاب مقدسشان به آنها اجازه داده كه اگر به سرزمينى رفتيد، رحم نبايد در شما وجود داشته باشد و از هيچ وسيله‌‏اى براى پيشبرد هدفتان امتناع نكنيد، بعد كه انگلستان وسيله مهاجرتشان را فراهم كرد، به اين سرزمين مهاجرت كردند و زمين‌ها را خريدند درحالى كه يهودى بومى در فلسطين بيش از پنجاه هزار نفر نيست كه الآن هم آن بيچاره‌‏ها در بدبختى فوق العاده‏‌اى زندگى مى‏‌كنند؛ يعنى يهوديان اروپايى و آمريكايى كه آمدند، از جمله بدبختي‌هايى كه به وجود آورده‌‏اند اين است كه سربارِ يهوديان اصيلى هستند كه حق دارند در آنجا زندگى كنند.» (مجموعه آثار. ج. ۱۷٫ ص: ۲۸۹)
 
او همچنین به سرگذشت فلسطین در آستانه اشغال توسط اسرائیلیان نیز می‌پردازد و می‌گوید: «يك عده روشنفكر در ميان اعراب بود؛ قيام كردند، انقلاب كردند. اينها را كشتند، اعدام كردند، به‏دار كشيدند. مرتب يهوديها را فرستادند. همين كه عده زياد شد، اسلحه زيادى هم در ميانشان پخش كردند. بعد اينها افتادند به جان مسلمانان بومى؛ كشتند و زدند و بعد هم آواره كردند. پشت سر يكديگر، از كشورهاى اروپايى مهاجرت مى‏شد.آمدند و آمدند. اين يهوديانى كه شما امروز اسمشان را مى‌‏شنويد: موشه دايان، زلى اشكول، گلدا ماير، زهرمار! آخر ببينيد اينها از كجاى دنيا آمده‌‏اند؟! مدعى هستند كه اين سرزمين، سرزمين ماست. امروز در حدود سه ميليون نفر مسلمان، آواره از خانه و زندگى‏شان هستند.» (همان. ص: ۲۹۰)

 
او هدف از تشکیل اسرائیل را چیزی بیش از تشکیل یک دولت کوچک برای یهودیان ارزیابی می‌کند و معتقد است آنها کلیت سرزمین‌های اسلامی را هدف گرفته‌اند و محتمل است که در آینده حتی ادعا کنند ایران هم بخشی از اسرائیل است: «هدف مگر تنها همين است كه يك دولت كوچك در آنجا تشكيل شود؟ خيلى اشتباه كرده‌‏ايد، خيلى همه اشتباه مى‌‏كنيم. او مى‌‏داند كه يك دولت كوچك، بالاخره نمى‌‏تواند آنجا زندگى كند؛ يك اسرائيل بزرگ كه دامنه‌‏اش از اين طرف شايد تا ايران خودمان هم كشيده شود. به قول عبدالرحمن فرامرزى اين اسرائيلى كه من مى‏‌شناسم، فردا ادعاى شيراز را هم مى‌‏كند، مى‌‏گويد شاعرهاى خود شما هميشه در اشعارشان اسم شيراز را گذاشته‌‏اند مُلك سليمان! هرچه بگويى آقا! آن تشبيه است، مى‏‌گويد سند از اين بهتر مى‏‌خواهيد؟! مگر ادعاى خيبر را كه نزديك مدينه است، ندارند؟ مگر روزولت به پادشاه وقت عربستان سعودى پيشنهاد نداد كه شما بياييد اين شهر را به اينها بفروشيد؟ مگر اينها ادعاى عراق و سرزمين‌هاى مقدس شما را ندارند؟»
 
او سپس به مسئولیت جمعی مسلمانان در قبال مسئله فلسطین می‌پردازد و نسبت این مسئله با عزاداری برای امام حسین را تبیین می‌کند: «واللّه و باللّه ما در برابر اين قضيه مسئوليم. به خدا قسم مسئوليت داريم. به خدا قسم ما غافل هستيم. واللّه قضيه‌‏اى كه دل پيغمبر اكرم را امروز خون كرده است، اين قضيه است. داستانى كه دل حسين بن على را خون كرده، اين قضيه است.»
 
از جمله ویژگی‌های آثار مطهری، تلاش او برای بیرون کشیدن پاسخ به مسائل روز، از دل ارائه قرائت‌های نوین از سنت دینی اسلامی است. شاید سخنان او پس از نزدیک به پنجاه سال، اکنون بسیار آشنا به نظر برسد اما باید توجه داشته باشیم که این سخنان در بستر انتهای دهه چهل شمسی و در زمانه‌ای ایراد شده است که مسئله فلسطین، مقوله‌ای کاملاً عربی تعریف می‌شد و اگر عِرقی نسبت به آن در میان مسلمانان وجود داشت، این عرق از منظر ناسیونالیسم عرب تعریف و تعبیر می‌شد. مطهری در کنار کسانی مانند هاشمی رفسنجانی که کتاب «سرگذشت فلسطین» را به فارسی ترجمه کرد از جمله اولین فعالان مذهبی و سیاسی ایرانی بودند که روایتی فراعربی از مسئله فلسطین، در دل اسلام ارائه دادند.
 
مطهری می‌گوید: «اگر مى‏‌خواهيم به خودمان ارزش بدهيم، اگر مى‏خواهيم به عزادارى حسين بن على ارزش‏بدهيم، بايد فكر كنيم كه اگر حسين بن على امروز بود و خودش مى‌‏گفت براى من عزادارى كنيد، مى‏گفت چه شعارى بدهيد؟ آيا مى‌‏گفت بخوانيد نوجوان اكبر من؟ يا مى‌‏گفت بگوييد زينب مضطرم الوداع، الوداع؟! چيزهايى كه من (امام حسين) در عمرم هرگز به اين‏جور شعارهاى پست كثيف ذلّت‏‌آور تن ندادم و يك كلمه از اين حرفها را نگفتم. اگر حسين بن على بود مى‏گفت: اگر مى‌‏خواهى براى من عزادارى كنى، براى من سينه و زنجير بزنى، شعار امروز تو بايد فلسطين باشد.» (همان: ۲۹۱)
 
سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار
پیش از آنکه مطهری در کتاب حماسه حسینی خود آن‌گونه که ذکر شد به مقوله فلسطین بپردازد، اکبر هاشمی رفسنجانی در انتهای دهه سی، با ترجمه کتاب «سرگذشت فلسطین» نوشته اکرم زعیتر این مقوله را در میان قشر جوان روحانی به مرحله‌ای تازه رساند.
 
رفسنجانی که در دوره نوشتن این کتاب درگیر با مفهوم و مقوله استعمار بوده است و پس از ترجمه این اثر به سراغ تالیف کتاب «امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار» رفته است، مسئله فلسطین را نیز در چارچوب مفهوم استعمار تعبیر و تفسیر می‌کند.

 
او در انتهای مقدمه خود بر کتاب زعیتر انگیزه خود برای ترجمه این کتاب را این‌گونه تشریح می‌کند: «کتاب حاضر صحنه روشن قسمتی از جنایات، حیله‌ها، افسون‌ها، بی‌رحمی‌ها، قساوت‌ها، کشتارها و انتقام‌های استعمار است… خوانندگان این کتاب به خوبی درک می‌کنند که استعمارگران چگونه چنگال‌های خود را به ملتی بند می‌کنند و سپس چگونه مثل کنه می‌چسبند و خون می‌کشند و چطور مثل عقرب جراره به عوامل بیداری مردم و موانع غارتگری خویش نیش می‌زنند و سم می‌پاشند و پس از یاس از اعمال مکر و خدعه، دست آخر با چه قساوتی ملت‌ها را به خون و آتش می‌کشند.»
 
کتاب «سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار» که نوشته یک پژوهشگر فلسطینی است روایتی دقیق و جزء به جزء از روند اشغال تدریجی فلسطین توسط اسرائیلیان و ترفندهای آنان برای دست‌یابی به این سرزمین ارائه می‌دهد و در انتها به وضعیت پناهندگان فلسطینی در سرزمین‌های عربی می‌پردازد.
 
این کتاب به دلیل داده‌های تاریخی قابل توجهش هنوز هم متنی خواندنی محسوب می‌شود و علاوه بر آن به دلیل اهمیت مترجم آن در فعل و انفعالات سیاسی ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی، به خودی خود اهمیتی تاریخی یافته است و برای درک اندیشه و تفکر یکی از مهمترین رهبران و کارگزاران انقلاب ایران متنی ارزشمند محسوب می‌شود.
 
گفتنی است که دیگر رهبران انقلاب، از جمله آیت‌الله خامنه‌ای و شهید بهشتی نیز در دوران پیش از انقلاب سخنرانی‌ها و مکتوبات فراوانی در زمینه فلسطین و مظلومیت مردم آن داشته‌اند. در سخنان و آثار مکتوب به جا مانده از امام‌خمینی در پیش از انقلاب نیز مقوله فلسطین از اهمیتی والا بهره می‌برده است. پرداختن به این مقولات مجال دیگری را می‌طلبد.

این مطالب را به اشتراک بگذارید: