به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دوازدهمین جلسه از مجموعه نشستهای «فرهنگ و دانشگاه» که به نقد و بررسی کتاب «عدالت جنسیتی در آموزش عالی» اختصاص داشت، عصر روز گذشته دوشنبه هجدهم آذرماه در سرای کتاب برگزار شد.
لیلا فلاحتی (مولف) در این نشست درباره این اثر توضیحاتی ارائه کرد و گفت: کتاب سعی دارد با آمار و اطلاعات موجود نشان دهد که اگرچه حضور زنان در آموزش عالی در ایران از دهه ۷۰ پررنگتر و ملموستر شده ولی تحلیل لایهلایه این حضور نشان میدهد بیعدالتی در خود ساختار آموزش عالی و پس از آن ادامه مییابد. مضاف بر اینکه اساسا افزایش دسترسی زنان به آموزش عالی یکی از تبعات توسعه آموزشی در تمام دنیا بوده که ایران هم از این واقعه متاثر است. درواقع وقتی در آموزش عالی دقیق میشویم میبینیم که ضمانتی برای برابری جنسیتی در ساختار آن نداریم. جایگزینی واژه عدالت با برابری، خود بازگذاشتن دست سیاستگذاریها برای ادامه روند نابرابر است. مولف کتاب «عدالت جنسیتی در آموزش عالی» ادامه داد: اصلا آیا تمام طبقات اجتماعی ما فرصتی مساوی برای ورود به آموزش عالی و دانشگاهها دارند؟ مخصوصا دانشگاههای دولتی که کیفیت آموزشی بهتری دارند و هزینهای هم ندارند. آموزش عمومی ما به مدت ۱۲ سال به تمامی فرصتهای نابرابری دسترسی دارند و درواقع برعکس تصور عامه که دانشگاههای آزاد و غیرانتفاعی مختص به بچه پولدارهاست بیشتر پذیرای دانشجویانی با وضعیت مالی پایینتر است که نتوانسته در ۱۲ سال آموزش عمومی خود دسترسی لازم به کلاس تست و کلاس کنکور و فوقالعاده و معلم خصوصی داشته باشند. درواقع طبقات پایینتر جامعه ما از همان پله اول از رقابت برای صندلیهای دانشگاه جا میمانند. او افزود: اینجاست که میگویم مفهوم عدالت به درستی بار معنایی برابری را نشان نمیدهد. واژه عدالت نسبت به طبقه اجتماعی، قومیتها و حتی گروههای اجتماعی خاص همچون توانیابان جوابگو نیست. البته با تودهای شدن دانشگاهها زنان بیشتری فرصت ورود به آموزش عالی را پیدا کردهاند ولی همانطور که اشاره شد مجدد در داخل ساختار آموزش عالی نابرابریها وجود دارد و مثلا سهم زنان از رشتههای مهندسی و رشتههایی که بازار کار و پولی خوبی دارند پایینتر از مردان است یا در هیئتهای علمی دانشگاه یا ریاست دانشگاهها همچنان زنان کمتری نسبت به مردان وارد شدهاند. این یعنی شکاف نابرابری از دسترسی به آموزش عالی صرفا به سطح مدیریتی و هیئت علمی منتقل شده است. این پژوهشکر تاکید کرد: هنوز جز دانشگاه الزهرا که زنانه است و یک استثناء دانشگاه خوارزمی در دانشگاه دیگری رئیس زن نداریم و حتی معاونان فرهنگی که نیاز است تا با نیازهای فرهنگی متفاوت زنان آشنا باشند هم زن نیستند. اساسا آموزش عالی ما نسبت به جنسیت حساس نیست و تنها یک سرویسدهنده برای ارائه خدمات آموزشی است و کنشی با مخاطب خود ندارد. واقعا زنان وارد شده به آموزش عالی پس از فارغالتحصیلی چه موقعیتی در فضای اشتغال دارند؟ آمارهای نصفهونیمه موجود نشان از یک تفاوت دوبرابری میان زنان و مردان در این بخش میدهد. یعنی زنان زیادی علیرغم کسب دانش و مهارت همچنان با چالش نابرابری مواجه هستند؛ این بار برای یافتن شغل. وقتی تنها ۸درصد استادان زن ما استاد تمام هستند یعنی حتی در سطح نخبگان هم نابرابری جریان دارد. فلاحتی سپس به اهمیت یاریگری اجتماعی برای ورود زنان به عرصه اشتغال و … اشاره و بیان کرد: در کشورهای مختلف دنیا در دانشگاهها و آموزش عالی یک سیستم یاریگری و نگهداری از کودک برای استادان و هیئت علمی زن که مادر هستند فراهم است. سیستم آموزشی باید فرد را با یادگیری آماده ورود به عرصه جامعه و اشتغال کند و این یعنی نیازمند ارائه خدمات یاریگری هم هستیم. ولی در کشور ما همین آموزش و پرورش و آموزش عالی هم اساسا دو جزیره جدا افتاده از یکدیگر هستند که خودشان هم با هم ارتباطی ندارند و بیروندادهای این دو نهاد هم به امان خدا ول شدهاند. کشورهای دیگر درحال بازنگری آموزش عالی خود هستند برای رسیدن به سطح تولیدی در دانش و علم ولی ما تنها روی افزایش تعداد پردیسهای دانشگاهی و شعبات دانشگاههای پولی خود تکیه کردهایم. ما دچار کمیزدگی هستیم و به کیفیت اهمیتی نمیدهیم درحالیکه این کیفیت است که نوآوری و توسعه را رقم میزند. نهال نفیسی نیز گفت: کتاب به درستی این باور لیبرال که با دسترسی به منابع دیگر هر دو جنس به طور مساوی میتوانند ظرفیتهای خودشان را نشان بدهند نقد میکند. ۶۰ درصد و بیشتر دانشجویان ما دختر هستند ولی در تمام این ۴۰ سال ورود زنان به هیئت علمی از ۲۰ درصد تجاوز نکرده است. اساسا ارائه دانش ما سلسهمراتبی است و همین باعث میشود بعدتر زنان به شغل و درآمد برابری با مردان دست پیدا نکنند. هجوم تودهوار زنان به دانشگاهها و آموزش عالی ابداً خروجی برابری نداده و نمیدهد. اصلا خود ماهیت دانش در سیستم آموزشی ما از نظر جنسیتی خنثی نیست و بازتابدهنده نابرابریهاست. بنا بر عوامل محیطی و سیاسی و تاریخی که طی قرنها به زنان ارث رسیده و از رسانهها مدام القا میشود آنها هم عملا خودشان را در رده پایینتر میبینند. نفیسی اضافه کرد: بعضا حتی عناوین دروس دانشگاهی ما مردمحور است. منظورم فقط هم از بعد جنسیتی نیست منظورم یک دستگاه گفتمانی غالب است که زنان را به حاشیه میراند. درواقع نه تنها زنان که دگرباشانی مثل ترنسها و توانیابان و روستاییان را هم کنار میگذارد. جو غالب در آموزش ما جو مردانه شهرنشین است که با هنجارها و نرمهای غالب کاملا همخوانی دارد. در دروس دانشگاهی مرتبط با تعاون ما کجا از تعاونیهای زنانه روستاها حرف زدهایم؟ کتابهای درسی هم عمدتا توسط مردان نوشته میشود و زنان هم باور کردهاند نظریهپردازی کاری مردانه است. البته این مشکل تنها مختص به ایران نیست. معیارهای ارزیابی ما از دانشجو با متغیر باشد چراکه بین زن و مرد اصلا بین آدم تا آدم تفاوت وجود دارد. روند ارزیابیهای ما تنها همان مرد شهرنشین نرمال را پوشش میدهد. این استاد دانشگاه متذکر شد: دسترسی بیشتر و حتی برابر زنان به آموزش عالی پایان راه نیست و باید به فکر ادامه مسیر این زنان تحصیلکرده و رفع تبعیضهای شغلی و درآمدی هم باشیم. در غیر این صورت تلاشها برای ورود بیشتر زنان به دانشگاه خود به تثبیت نابرابریها دامن میزند. مثلا به اسم فرصتسازی برای دختران سیستان و بلوچستان برای ورود به دانشگاه کتابهای گاج و قلمچی و … به آنها میرسانیم ولی با این کار فقط تعداد دانشجوی دختر سیستانبلوچستانی را افزایش دادهایم درحالیکه نابرابری برای دسترسی آنها به آموزش عمومی بهتر که منجر به ورود به دانشگاه دولتی شده و دستیابیها به شغل و درآمد همچنان پابرجاست و اتفاقا این کار خیر ما دانش سلسلهمراتبی که بیتفاوت به نابرابری و مافیای کنکور و … است را تثیبت میکند. عدالت جنسیتی را نمیتوان از عدالت کلی اجتماعی جدا دید. نفیسی البته بسیاری از محدودیتها را محدودیت غیررسمی دانست و گفت: اساسا تعداد زیادی از زنان ما از قومیتها و طبقات اجتماعی خاص اصلا نمیتوانند در این رقابت برای رسیدن به صندلی دانشگاه شرکت کنند تا در همین رشتههای زنانه و مردانه شده تحصیل کنند. ظرفیتسازی فردی و نه ساختاری اشتباه است و باید با سیاستگذاری جدید در آموزش عالی و آموزش عمومی به این امر هم پرداخته شود. در سندی که کتاب از شورای عالی انقلاب فرهنگی آورده هدف از توانمند سازی زنان برای حضور در دانشگاهها را تقویت تواناهاییهای خانوادگی و اجتماعی آنها عنوان شده است. این یعنی خدمات رفاهی تنها مناسبسازی فضای آموزشی برای زنان برای کسب دانش همسرداری و فرزندداری است. ما نیاز داریم تجربه زیسته زنان در آموزش عالی مورد توجه قرار بگیرد از دانشجوی دوره لیسانس گرفته تا استاد عضو هیئت علمی. همچنین خدیجه کشاورز گفت: کتاب «عدالت جنسیتی در آموزش عالی»، کتاب مبارکی است و بخشی از مطالعات جنسیتی ایران را پر میکند. کتاب با ارائه آمار و اطلاعات سعی دارد به این پرسش پاسخ بدهد که عدالت کمکی به برابری میکند؟ همانطور که دوستان دیگر هم اشاره کردند درست است که دسترسی زنان برای ورود به آموزش عالی بیشتر شود ولی تبعیض در خود دانشگاهها و پس از فارغالتحصیلی ادامه دارد و به خصوص در بحث دستاوردها و عرصه نخبگی و مثلا ورود به هیئت علمی این تبعیض کاملا آشکار است. او ادامه داد: درست است که آمار و دادههای کامل و کافی در دست نیست ولی با همین اعداد و ارقام موجود هم میتوان نشان داد که چگونه ناعدالتی و نابرابری در یک دانشگاه متکی به دانش سلسلهمراتبی وجود دارد. مثلا چقدر از طبقات بالاتر جامعه به دانشگاههای برند و رشتههای بهتر وارد شدهاند و طبقات پایینتر در دانشگاههای رده پایینتر و پولی و رشتههایی در خانههای پایینتر جدول تحصیل کرده و میکنند. همین دانش سلسلهمراتبی و مثلا نمرهدهی بالاتر به فلان رشته مهندسی نسبت به یک رشته علوم انسانی و … است که این ناعدالتیها را رقم میزند و حتی توسعه را دچار اختلال میکند. این استاد دانشگاه اضافه کرد: مثلا رشته کشاورزی که سهیمیهبندی جنسیتی با آن کلید خورد در این نظم سلسلهمراتبی جایگاه پایینی پیدا کرد و به همین دلیل زمینهاش برای ورود زنان مساعدتر است. یعنی اول پرستیژ رشته را میگیرند و بعد زنانهاش میکنند و نهایتا هم کاری برای زنان فارغالتحصیل این رشته فراهم نیست چون زن هستند و اگر هم از شهرستان و روستا باشند و زمین پدری هم داشته باشند حقی بر آن زمین ندارند تا از دانش خود بهره ببرند. چند درصد زنان ما میتوانند وامهای اشتغالزایی و کارآفرینی بگیرند؟ کشاورز متذکر شد: کتاب به درستی به لزوم فراهم کردن شرایط مساعد برای کار و زندگی به عنوان مصادیق عدالت پرداخته و از سیستم نگهداری کودک گفته است. در فرانسه ۸۰ درصد زنان استادپژوهشگر دارای فرزند هستند و این میزان در آلمان خیلی کمتر است چون دقیقا همین سیستم نگهداری فرزند در فرانسه فراهمتر است. زنان حتی در دوره کارورزی جدی گرفته نمیشوند و اگر در رشتههای فنی و مهندسی باشند که اصلا به آنها میگویند برگهها را برایت امضاء میکنیم و نمرهات را میدهیم فقط به چیزی دست نزن! تمام اینها یعنی بله دسترسی زنان به صندلیهای دانشگاه بیشتر شده اما مثلا در رشتههای علوم پایه که فرصتی وانهاده از سوی ازمابهتران است. یعنی هرچه که طبقات بالا و مردها نخواستهاند را زنان اشغال کردهاند. |