خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در خراسان رضوی ـ احسان مصطفیزاده، فاطمه آصفی: از همان روزهایی که در سالهای نه چندان دور در مشهد، مکانی تجاری برای بانوان سرپرست خانوار به نام «بازار خاتون» در خیابان دانشگاه، به «بازارچه کتاب گلستان» تبدیل شد و مدیریتهای گوناگونی از جمله سازمان میادین شهرداری مشهد، تعاونی ناشران استان خراسان رضوی و معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد را به خود دید، تاکنون، این موضوع، سوژه بسیاری از رسانهها و خبرگزاریها بوده و تقریباً همه آنها گزارشهایی از رکود و کمرونقی آن منتشر کردهاند و نسبت به خطر تعطیل شدن آن هشدار دادهاند. اما این روزها که بازارچه کتاب گلستان در حالت تعطیلی کامل قرار گرفته است، رسانهها نیز گویا این موضوع را پذیرفتهاند و دیگر هیچ مطلبی در این باره منتشر نمیکنند!
بازارچه کتاب گلستانِ مشهد با دارا بودن بیش از ۵۰ غرفه کتابفروشی در موقعیت مکانی منحصر به فرد و در بافت مرکزی و فرهنگی شهر، ظرفیت گستردهای در تبدیل شدن به یک نمایشگاه دائمی کتاب در شهر و پاتوقهای فرهنگی اهل ادب و دوستداران کتاب داشت که در این چند به دلایل مختلف همچون عدم تبلیغات مناسب، اوضاع وخیم و نابسامان صنعت نشر، سرانه پایین مطالعه، بیمهری مسئولین و نداشتن یک متولی متخصص و مشخص در طول این ۸ سال و حمایت نشدن، در آستانه تعطیلی قرار دارد.
مشاهدات میدانی این روزهای خبرنگار ایبنا از بازارچه کتاب گلستان که روزگاری قرار بود مرکز اصلی فروش کتاب در مشهد باشد، نشان میدهد که غرفه داران در این بازارچه در حال تخیله و جمعآوری کتابهای خود هستند.
غرفههای ورودی بازارچه که یکی لوازم التحریر و کتاب داشت و دیگری کتابفروشی و بر سردرش با حروفی بزرگ نوشته بود کتب دانشگاهی، در حال جمع کردن کتابها و وسایل خود هستند و این روند تا انتهای بازارچه ادامه ادامه دارد و کتابفروشهای دیگر نیز در حال جمعکردن کتابهای از پیشخوان قفسهها هستند.
با یکی از کتابفروشها که انتشاراتی هم هست به گفتوگو مینشینم. آقای زرین قلم ابتدا از تاریخچه این مجموعه و حضور فروشگاهشان از همان روزهای آغازین میگوید، از عملکرد بد مسئولان متولی گلایه دارد و میگوید: سازمان فرهنگی، هنری، بلکه با فضای کتاب و مطبوعات هم بیگانه بودند و فقط اظهار نظر میکردند، این مجموعه را رو به افول کشاند.
به عقیده او که مسئول انتشارات گل آفتاب است، مدیریت نامناسب، رکود بازار و کسادی تمام شغلها و گرانی کاغذ باعث شد بسیاری از کتابفروشها از اینجا بروند و بعضی به کلی این شغل را ترک کردند.
این کتابفروش در مورد تعطیلی کامل این بازارچه، میگوید: چندی پیش شهرداری به ما اعلام کرد که بازارچه کتاب گلستان از سازمان فرهنگی شهرداری به سازمان اقتصادی شهرداری واگذار شده و این سازمان هم این مجموعه را طی مزایدهای به شرکتی واگذار کرده که قصد تغییر کاربری این مکان را دارد. به ما هم اعلام کردند که همهمان اینجا را تخلیه کنیم. ما کمی مقاومت کردیم و حتی با مشاور معاون فرهنگی شورای شهر و معاون شهردار صحبت کردیم که ثمری نداشت و آنها با نشان دادن حکم قاضی، ما را مجبور به تخلیه اینجا کردند. البته خود سازمان اقتصادی شهرداری مشهد چند مکان را معرفی کرد که هم اجارهشان بالاست و هم برای کار فرهنگی فضای مناسبی نیستند.
از او درباره شرایط کار به عنوان یک کتابفروش با توجه به اوضاع نامناسب کتاب و کتابخوانی میپرسم که میگوید: ما از همان ابتدا که این مجموعه تاسیس شد، اینجا هستیم و با این حرفه، شناخته شدهایم و با وجود رونق کم به علت دارا بودن کتابهای خاص، مشتری خاص خودمان را داشتیم و از این راه امرار معاش میکردیم. ما حتی به جهت توسعه کارمان طی صحبتی با روسای وقت، قراری ۵ ساله گذاشتیم و ۵ غرفه را یکسره کرده و به همین نسبت کتاب اضافه کردیم اما با وجود اینکه ۳ سال از آن مهلت باقی مانده، ما را مجبور به تخلیه این مکان کردند.
قرار است اینجا بازار غذا شود!
به سراغ فروشنده دیگری که در غرفهای کوچک به همراه سه همکارش در کنار انبوهی از کتابهای روی هم تلنبارشده میروم تا با او هم گپو گفتی انجام دهم. از اوضاع بسیار بد کتاب میگوید و از اینکه فروش ماهیانهشان مبلغ ناچیزی است و سپس این نکته را یادآور میشود که تنها نمایندگی کتابهای «سمت» در مشهد است و کتابهای خاص دانشگاههای علوم انسانی را که جایی پیدا نمیشود، دارد.
آقای تفقدی میگوید: ما ۴ سال است که به اینجا آمدهایم و ۲ سال است که به علت تغییرات مدیریتی و نداشتن مسئول مشخص، شهرداری با ما قراردادی نمیبندد و درخواستهای مکرر ما برای اجاره غرفههای دیگر را بیپاسخ گذاشته و این باعث شد که ما فضای کافی برای به نمایش گذاشتن کتابها نداشته باشیم.
این کتابفروش میافزاید: درواقع نبود قرارداد و تغییر مکرر مدیریت، اوضاع نابسامانی را برای اینجا رقم زد؛ ما نتوانستیم اینجا سرمایهگذاری کنیم، خوب کار کنیم و جذب مشتری داشته باشیم چون هرلحظه امکان داشت بگویند اینجا را تخلیه کنید. حالا هم که مدیریت مشخصی دارد، میگویند از اینجا برویم تا ظاهراً اینجا را تبدیل به بازار غذا کنند!
وارد فروشگاه لوازم التحریر میشوم. فروشنده تا متوجه میشود که خبرنگارم شروع میکند به درد و دل کردن و میگوید: از همان روزهای آغازین که این مجموعه تاسیس شد، وارد این بازار شدیم در همان ابتدا کار ما این بود که ابتدای بازارچه میایستادیم و برای معرفی بازار به مردم، تراکت پخش میکردیم. در طی این ۸ سال که گذشته است، ۲ سال هم به دلیل احداث مترو و مسدود شدن این سوی بازار، کار و کاسبی ما کاملاً خوابید حالا هم که ۵، ۶ ماهی است که اینجا باز شده، میگویند باید تخلیه کنید!
آقای عرفانیان، مسئول هنرکده گلستان معتقد است: سازمان فرهنگی شهرداری مشه که باید متولی فرهنگ این شهر باشد، مدیریت اینجا را به سازمان اقتصادی شهرداری سپرده و آنها هم میخواهند اینجا را تبدیل کنند به خیابان فرهنگ و غذا. در صورتی که اینجا از ابتدا برای کار فرهنگی و بدون در نظر گرفتن هیچگونه سود یا عایده مالی تاسیس شد، افق فکری آنها پول است نه فرهنگ و قطعاً منِ کتابفروش نمیتوانم به اندازه یک ساندویچی به آنها اجاره بدهم.
این فروشنده در بازارچه روبهتعطیلی کتاب گلستان در مشهد، در ادامه با بیان اینکه تعطیلی بازار کتاب گلستان نه تنها چند ده خانواده را از نان خوردن میاندازد بلکه یک راسته فرهنگی کتاب فروشی را نابود میکند، میگوید: ۲ سال است که بسیاری از غرفهها خالیاند، افراد زیادی آمدند و درخواست غرفه دادند که اجازه واگذاری به آنها داده نشد و سال پیش هم به بهانه وجود مشکلات زیرساختی گفتند اینجا را باید تخلیه کنید پس از آن گفتند بعد از تسویه حساب بیایید قرارداد ببندیم که در همین کش و قوسها طی مزایده چند میلیارد تومانی اینجا را واگذار کرده و به ما برای تخلیه هرچه سریعتر فشار میآورند در حالی که من با توجه به اجارههای بالا هنوز جایی را پیدا نکردهام؛ البته این مشکلِ همکاران من نیز هست که بعضی حتی دیگر به طور کامل از این صنف جمع کردهاند.
به سراغ کافه کتاب موجود در بازارچه گلستان میروم که بر اساس گفته سایر کتابفروشان تنها مکانی است که همچنان اجازه حضور در بازارچه گلستان را دارد و برخلاف سایر غرفهها نیازی به تخلیه مکان ندارد اما مدیر آن حاضر به گفتوگو با من نمیشود.
بازارچه کتاب گلستان مشهد – که البته از ابتدای تاسیس هم دارای مشکلاتی هچون عدم رونق بود – این روزها به خزان خود نزدیک شده است و این، ضربه دیگری بر پیکره نیمه جان وضعیت کتاب و کتابخوانی در شهر بزرگ مشهد، خواهد زد. |