​عیدی؟ کتاب؟ چی از این بهتر؟!

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ نصرالله حدادی ـ سالی که آخرین روزهای آن را طی می‌کنیم، برای صنعت نشر کشور، سختی‌های خاصی را در پی داشت.

باصعود قیمت دلار و وابستگی تام و تمام مواداولیه کتاب (کاغذ، فیلم و زینک، مرکب، و…) به خارج از کشور، شاهد گرانی بیش از ۲۰۰ درصدی در این زمینه بودیم و هرچه به ماه‌ها و روزهای پایانی سال نزدیک‌تر می‌شدیم، این قیمت‌ها، نوسان بیشتری پیدا می‌کردند و کاغذ و تا بندی چهارصد و پانصدهزار تومان نیز رسید و زینک نیز چنین وضعیتی را داشت و به‌تبع آن و طبعاً، مرکبِ چاپ نیز گران شد و با توجه به روند رو‌به نزول شمارگان کتاب، از ابتدای سال، این معضلات، قوز بالای قوز شد و کسادی بازار کتاب را بیش از پیش دامن زد.

طرح‌های حمایتی همچون «هفته کتاب» و تابستان و پاییزی و نوروزی کتاب نیز در پاییز به نقطه پایانی خود رسید و از طرح نوروزی کتاب هم خبری نیست و این فرصت از ناشران، کتاب‌فروشان و دوستداران کتاب گرفته شد و امسال خبری از طرح نوروزی کتاب نیست.

ما ایرانی‌ها، عادات عجیبی داریم. مثلاً در ایام تعطیل، سرانه مطالعه به‌شدت افت می‌کند و اساساً در تابستان و نوروز سراغ مطالعه و کتاب نمی‌رویم. تعطیلات پیش از سه ماه و نیم مدارس و دانشگاه‌ها در فصول گرم سال، بهترین فرصت برای مطالعه کتاب است، اما، نشر و ناشر، هرگز در ایام تابستان، شاهد رونق نشر نبوده و نیست و ایام نوروز نیز، انگار فصل مسافرت و فرصت دیدن فیلم و تلویزیون است و جایی برای مطالعه کتاب باقی نمی‌ماند.

رسم زیبای عیدی دادن از دیرباز میان ما ایرانیان باب بوده و اگر تا چند دهه پیش «تخم رنگی» به خردسالان و نوجوانان، عیدی می‌دادیم، حالا «اسکناس تانخورده» باید بدهیم و چنانچه برای تازه دامادها و تازه عروس‌ها، از قوچِ نارنج بر سر شاخ گذارد، گرفته، تا طاقه شال و قواره پارچه می‌بردیم، حالا اگر با گرانی سکه، نتوانیم آن را هدیه کنیم، چند عدد «تراول چک» در داخل پاکت می‌گذاریم و تقدیم کنیم، تا عیدِ تازه‌ عروس و داماد و پاگشای آن‌ها، پر و پیمان باشد.

به‌ندرت اتفاق می‌افتد، عیدی ما کتاب باشد. چرا؟!‌ این امر مربوط به امروز نیست که علاوه بر گرانی بیش از حد و اندازه کتاب، یک هووی زرنگ به نام «فضای مجازی» دارد و از دیرباز ما با کتاب عیدی دادن غریبه بوده‌ایم و اگر کسی دست به این کار میزد، امر غیرمتعارف را رقم زده بود و مگر بتوانیم وارد کاملاً استثنایی را گواه بیاوریم.

در روزگاری که ما مدرسه می‌رفتیم، دانش‌آموزان اسیر و عبیر تکالیف شاق و طاقت‌فرسای مختلف بودند. از «کتاب‌نویسی» تا حل پانصد مسأله ریاضی و فیزیک و شیمی و ده‌ها و بلکه صدها صفحه مشق در کنار این «کتاب‌نویسی» که از سه، چهار ماه مانده به عید، به معلم ادبیات التماس می‌کردیم تا امر به کتاب‌نویسی بدهد و او، برای آن که ما را اذیت کند، موکول به اواخر بهمن و اسفند می‌نمود و می‌باید تمامی کتاب‌فارسی را از ابتدا تا انتها با خط خوش می‌نوشتیم و بعد از عید، معلم حتی حال نگاه کردن و خط زدن آن‌ را هم نداشت و چقدر غیظ‌مان می‌گرفت، وقتی یادمان می‌افتاد، چگونه با بی‌اعتنایی معلم مواجه می‌شویم.

این‌گونه که وزیر محترم آموزش و پرورش اعلام داشته‌اند، بحمدالله رب‌العالمین، امسال خبری از «پیک نوروزی» نیست و دانش‌آموز «سفرنامه»‌نویس خواهند شد و از ایام سفرشان خواهند گفت و نوشت و معلوم نیست آن دسته از دانش‌آموزانی که خانه‌نشین هستند و چشم به صفحه تلویزیون دارند، از چگونه سفری باید بنویسند و حتماً همانند دوران ما ـ بیش از پنجاه سال پیش ـ عنوان انشای آنها: ایام نوروز را چگونه گذراندید؟ خواهد بود. این هم بد نیست، به شرط آن که دانش‌آموزان اهل نوشتن باشند.

من نمی‌دانم این روزها درس تأثیرگذار «انشا» در مدارس ـ که گویا تا ۲۸ نوع آن را در سراسر کشور، از غیرانتفاعی، دولتی، سمپاد ـ استعداد درخشان، و امثالهم گرفته تا مکاتبه‌ای و غیرحضوری ـ داریم. وضعیت در انشا و انشانویسی، چگونه است.
سال‌ها پیش، در واپسین روزهای خدمت در سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، به مغز منفصل شخصی تبدیل شده بودم که سِمتِ مرا به او داده بودند و قدرت خدا، حتی قطع کتاب را هم نمی‌دانست و با این که ده‌ها بار به او قطعات جیبی، پالتویی، رقعی، وزیری، رحلی و سلطانی را آموخته بودم و علت‌العلل نامگذاری آن‌ها را گوشزد کرده بودم، بازهم از من می‌پرسید: این قطع رقعی است، یا وزیری؟

ایشان گویا در یکی از روزنامه‌ها قدیمی پایتخت مسئول رتق و فتق امور تدارک آشپزخانه و خرید سیب و پیاز بودند و روزی به من گفتند: دبیر ادبیات نیز بوده‌اند.
ایشان که هیچ تسلطی بر موضوع کتاب و محتوای آن نداشت، طی نامه‌ای که دیگر کارمندان مطلع نشوند، از من برای چاپ کتاب‌های جدید، کسب تکلیف می‌کرد و من که آماده هر لحظه دریافت حکم بازنشستگی بودم، سعی داشتم به ایشان کمک کنم. روزی برایم کتابی را فرستاد و طی یادداشتی قید فرمودند: چاپ این کتاب «منوت به موافقت شماست» و من در پاسخ، زیر همان یادداشت نوشتم: بنده چه کاره‌ام که چاپ این کتاب «منوط» به موافقت و اجازه من باشد. ایشان مجدداً برای من نوشتند: حتماً منوت به موافقت شماست!

بعد از خواندن این نامه، یاد لطیفه‌ای افتادم که برای شعبان جعفری در نظام گذشته، ورد زبان عموم مردم بود. جناب شعبان‌خان بی‌مُخ، که عادت داشت دست رد به سینه هیچ‌کس نزند و آن را خلاف مرام لوطی‌گری خودش می‌دانست، وقتی مادری از او درخواست کرد تا از اولیای مدرسه بپرسد، چرا این دانش‌آموز مردود شده، در پاسخ شنید که در درس املا، دانش‌آموز مردود شده، در پاسخ شنید که در درس املا، دانش‌آموز مذکور بسیار ضعیف است و اغلاط فراوانی در دیکته‌اش بافت می‌شود. جناب شعبان‌خان پرسیده بودند: مثلا چه غلطی؟ معلم گفته بود: مثلاً به جای آن‌که صابون را با «ص» بنویسد، با «س» و به صورت سابون نوشته است و جناب شعبان‌خان، فرمودند بودند: خب، چه فرقی می‌کنه، مگه صابونو، با سین بنویسی، کف نمی‌کنه؟!

حال برای آن‌که معلم ادبیات ما، منوط را منوت ننویسد و جناب شعبان‌خان به کف صابون با صاد و سین کار نداشته باشد، این ایام را قدر بدانیم و برای کودکان، نوجوانان و جوانان، کتاب هدیه بخریم. برای آن‌ها شعر بخوانیم. قصه روایت کنیم. قدری از تلویزیون و فضای مجازی آن‌ها را دور سازیم، کتاب به دستشان بدهیم و از آن‌ها بخواهیم چند سطری را برای ما بخوانند و اگر غلط خواندند، با سعه‌صدر، غلط آن‌ها را گوشزد کنیم، تا لذت مطالعه کتاب را دریابند. در این اندک روزهای باقی‌مانده، به جای اسکناس تانخورده، قاقالی‌لی‌های گران‌قیمت مسافرت‌های بعضاً گران‌قیمت، غذاخوردن در رستوران‌ها شهرهای مختلف که صاحبان آن‌ها منتظر این روزها هستند، تا جیب ما را سبک کنند، کسبه‌ای که یک سطل ماست ناقابل ۱۵هزار تومانی را به علت قحطی ماست ۳۰هزار تومان می‌فروشند و شکر به کیلویی ۹ هزار تومان رسیده است. ـ یادش بخیر تا قبل از سال ۱۳۵۷، کیلویی هفده ریال و دهشاهی بود ـ و شیرینی کیلویی فلان‌قدر، کتاب که هنوز هم قیمت معلوم شده و ثابت دارد، هدیه بدهیم، تا جای شکر ۹هزار تومانی، شیرینی چهل پنجاه هزار تومانی، ماست کیلویی ۳۰هزار تومان و کاهوی کیلویی ۹هزار تومان را بگیرد.

باور کنید، تنها راه فلاح و صلاح مملکت، ارتقا فرهنگ در تمام زمینه‌هاست و کتاب تنها وسیله برای اعتلای فرهنگ ایران‌زمین است. کتاب عیدی بدهیم، که بهترین دوست، یار، رفیقِ همراه و دانش همیشگی است و لذت مطالعه را برای فرزندانمان در سال جدید را به ارمغان آوریم. بعون‌الله.

این مطالب را به اشتراک بگذارید: