گالیله: مرا ببخشید ادعایم درباره حرکت زمین ناشی از مستی بوده است

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نزدیک به سه قرن پیش بود که منجم، ریاضی‌دان و فیزیک‌دان ایتالیایی در دادگاه تفتیش عقاید کلیسا محاکمه و بعد به زندان انداخته شد. این دانشمند کسی نبود جز گالیلئو گالیله. در واقع وی در سال ۱۶۱۰ فقط دو انتخاب داشت اینکه در آتش بسوزد یا توبه‌نامه‌ای که نوشته شده بود را امضا کند. در نهایت گالیله راه دوم را انتخاب کرد به این امید که روزگاری بتواند آزادانه عقاید علمی خود را مطرح کند.
 
متن توبه‌نامه به این قرار بود؛ « در هفتادمین سال زندگی‌ام در مقابل شما اربابان دین و دنیا به زانو درآمده‌ام و در حالی که کتاب مقدس را در آغوش می‌فشارم اعلام می‌کنم که ادعایم مبنی بر چرخش زمین به گرد خورشید ناشی از مستی بوده و سراسر اشتباه و دروغ است» جالب است که عقیده علمی گالیله در زمینه چرخش زمین به دور خورشید، همان اعتقاد کوپرنیک است که سال‌ها پیش کلیسا از آن آگاهی یافته بود و واتسکان مقدمه‌ای هم برای آن می‌نویسد اما چرا کوپرنیک به میز محاکمه کشیده و به سرنوشت گالیله دچار نشد؟

حنیف قلندری مورخ علم در گفت‌وگو با خبرنگار ایبنا درباره کتاب‌های گالیله که یکی از عوامل محاکمه‌اش بودند و اعتقادش به حرکت و کرویت زمین گفت: ابتدا باید بگویم، گالیله هیچگاه درباره کرویت زمین صحبت نکرده است؛ وی درباره حرکت زمین نظراتی را ارایه داده است. کرویت زمین موضوعی بوده است که سال‌ها پیش از گالیله دانشمندان به آن رسیده بودند و ایرادی هم بر آن نبوده است. اینکه برخی در آن زمان در اروپا اعتقاد به تخت بودن زمین داشته‌اند موضوعی تعجب‌برانگیزی نیست، ممکن است امروزه افرادی پیدا شوند که کاملا به انکار کرویت زمین بپردازند. حداقل در طبقه دانشمندان از زمان اراتوستن و حدود قرن سوم قبل از میلاد این اعتقاد وجود داشته است که زمین کروی است؛ چراکه روش محاسبه برای اندازه‌گیری قطر زمین بر اساس یک شکل کروی و دایره‌ای انتخاب شده است.

 
وی افزود: گالیله دو کتاب با عنوان «گفت‌وگو» دارد که یکی «گفت‌وگو درباره دو نظام کیهانی» و دیگری «گفت‌وگو درباره دو علم جدید» شناخته می‌شوند و زمان نگارش این دو کتاب با یکدیگر فرق می‌کند. درواقع گالیله برای کتاب اول خود بود که به پای میز محاکمه کشیده و محکوم شد. در نهایت مجبور شد حرف‌های خود را پس بگیرد و اعتقاد خود را درباره خورشید مرکزی کنار بگذارد. آنچه در این دو کتاب طرح شده است، در واقع یک گفت‌وگو میان سه نفر است که یکی نماد خود گالیله است که حرف‌های تازه می‌زند و بنیان‌های ارسطو را زیر سوال می‌برد و فرد دوم کسی  است که طرفدار نظام ارسطویی است و بر اساس آن گفت‌وگو می‌کند البته در انتخاب نام او برخی معتقدند که گالیله شیطنت‌هایی داشته است و نفر سوم جوانکی است که تنها سوال می‌کند. این سه نفر گفت‌و گویی را شکل می‌دهند که گالیله تلاش می‌کند اعتقادات خود را طرح کند.

 
قلندری گفت: اینکه چقدر حرف‌های گالیله پایه علم امروز است؟ با اعتماد می‌توانیم بگوییم که در کتاب نخست از نظریه خورشید مرکزی تبعیت کرده است و در کتاب دوم تاثیر مهمتری در اروپا به لحاظ تاریخ علم گذاشته است و در اصل کتابی است که همه دانشمندان مشهور آن را خوانده‌اند. «گفت‌و‌گو درباره دو نظام کیهانی»  مقایسه میان نظام بطلمیوسی و نظام کوپرنیکی است. یعنی با مفاهیم امروز ما هیچ غرابتی ندارد؛ اما با این حال در زمان گالیله تصور بر این بوده است که یک نقطه‌ای در مرکز عالم وجود دارد که یا زمین است یا خورشید است اما وقتی مرکز را خورشید قرار می‌دهیم اولین چیزی که باید به آن بپردازیم گردش زمین است. در واقع در نظام کوپرنیکی افلاک در جای خود هستند که گالیله هم چنین اعتقادی داشته است. این اعتقاد در آن زمان با انتشار کتاب کوپرنیک رواج پیدا می‌کند و فردی  از واتیگان مقدمه‌ای بر آن می‌نویسد و اینگونه اذعان شده است که نوعی الگو یا نظر است؛ اما اینکه الگوی واقعی چیست خداوند عالم است.
 
این پژوهشگر در پاسخ به این پرسش که چرا کوپرنیک مورد تفتیش عقاید کلیسا قرار نگرفت؟ گفت:  اما دعوا از آنجایی شروع می‌شود که گالیله بیان می‌کند، آن چیزی که خودش می‌گوید درست است نه آن چیزی که کلیسا باور دارد. در واقع کلیسا پافشاری چندانی بر نظام بطلمیوسی نداشت این گالیله بود که با رد نظریات کلیسا به میز محاکمه کشیده شد. گالیله با این ادعا وارد شد که آنچه که خودش می‌گوید مطابق کلام خداست یا نزدیک‌تر به آن است و در نهایت اینجا بود که کلیسا در برابر آن ایستادگی کرد.
 
به گفته قلندری، اما صد سال  قبل محاکمه گالیله، کسی برای انتشار کتاب کوپرنیک که گالیله بر اساس آن ادعای خود را بیان می‌کند شکش بر ارتداد کوپرنیک نمی‌کند و بحثی در نمی‌گیرد؛ اما تبلیغ ادعا توسط گالیله و اینکه به کلام خدا نزدیک‌تر است برای کلیسا آن زمان پذیرفتنی نبود در واقع جسارت زیادی گالیله ان را به محاکمه و بعد به زندان کشاند.
 
این مورخ علم گفت: همواره مطالب زیادی مبنی بر اینکه گالیله و ابوریحان بیرونی هر دو به کرویت زمین اعتقاد داشتند و این ابوریحان بود که اولین بار این موضوع را بیان کرد منتشر شده است، قلندری با اشاره به این موضوعات تاکید کرد: نه تنها گالیله و ابوریحان بلکه هر فردی که در آن زمان که کمی سواد داشته است می‌دانسته که زمین کروی است. این اشتباه است که ما گالیله را با کرویت زمین می‌شناسیم کرویت زمین در نظام ارسطویی و بطلمیوسی جا افتاده است همانگونه که پیش‌تر هم گفته شد بحث سر حرکت زمین است.
 
وی افزود: در واقع زمین دارای دو حرکت انتقالی و وضعی است. می‌توان گفت حرکت وضعی به دنبال حرکت انتقالی پیش می‌آید. درباره ابوریحان باید گفت که وی چنین نظریه‌ای نداشته است. ابوریحان در کتاب استیعاف که درباره ساخت اسطرلاب است، در جایی از کتاب که درباره انواع اسطرلاب است به حرکت انتقالی و وضعی زمین هم اشاره می‌کند، درست برخلاف دیگر کتاب‌هایش مانند التفهیم یا قانون مسعودی که در این کتاب‌ها ابوریحان قول مشهور منجمان را در باب ثابت بودن زمین می‌پذیرد.
 
قلندری در ادامه گفت: یکی از برهان‌هایی که منجمان  در ثابت بودن حرکت زمین می‌آوردند این بود که می‌گفتند چون زمین جسم سنگینی است و جسم با سرعت رابطه مستقیم دارد، اگر قرار باشد زمین حرکت کند باید سرعت بسیار زیادی داشته باشد بنابراین نیزه‌ای که پرتاب می‌شود باید با سرعت زمین به چرخش دربیاید. در اصل در آن دوره به لختی اجسام پی نبرده بودند و این گونه می‌پنداشتند که اجسام در زمین در حال حرکت جا می‌مانند مانند پرندگان. به همین دلیل پذیرفتن حرکت زمین آن زمان پذیرفتنی نبود.
 
وی با اشاره کتاب‌هایی که درباره گالیله نوشته شده است گفت: نگاهی که ما امروز درباره گالیله عرضه می‌کنیم مربوط به تحقیقاتی است که  بیشتر آن در همین سه دهه پایانی قرن بیستم یا قرن حاضر صورت گرفته است. در حقیقت نوعی نگاه اسطوره‌ای به گالیله از سوی نویسندگان اروپایی به ارث مانده است و ما همین آثار آنان را چاپ کردیم و امروز گالیله به عنوان راهگشای علم جدید شناخته می‌شود.
 
این پژوهشگر با اشاره به نمایشنامه‌هایی که درباره این دانشمند نوشته شده است گفت: درباره نمایشنامه‌هایی که درباره گالیله منتشر شده است باید بگویم متاثر از همان نگاه قرن نوزدهمی است یعنی یک شکوه و بزرگی در پس آن وجود دارد و اصولا مطالبی درج شده است که اگر بخواهیم با نگاه تاریخ علم به آن بنگریم لزومی نداشته است که درج شود. البته ما هم در گفتن تاریخ علم خودمان دچار این نوع بیماری هستیم و می‌خواهیم نوعی مشابهت‌هایی را با علم جدید پیدا کنیم، در نهایت این اتفاق برای ما می‌افتد که نگاه قرن نوزدهم اروپاییان را درباره گالیله هم درک کنیم. در واقع ما همانگونه که علم مدرن را می‌شناسیم به همان اندازه علم پیش از مدرن را نمی‌شناسیم البته قرار هم نیست که کسی بشناسد. البته باید پذیرفت که اغراق در این حوزه‌ها چندان هم عجیب و غریب به نظر نمی‌رسد به شرطی که  افراد نخواهد حرفشان را به عنوان یک گزاره نهایی مورد قبول واقع کنند.

این مطالب را به اشتراک بگذارید: