عبدالحسن بصیره: کتاب‌خوانی سالم‌ترین اعتیاد است

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، با شروع ایام نوروز و تعطیلات نوروزی شاید بتوان سری به قفسه کتابخانه‌تان بزنید و شاید کتاب‌هایی را بیابید که روزی به امید خواندشان با ذوق و علاقه خریده بودید اما هر دلیلی باعث شده بود که مدت‌ها از خواندنشان غافل شوید. این روزهای آرام نوروزی شاید فرصت خوبی باشد تا در کنار دید و بازدیدها دستی بر روی کتاب‌هایتان بزنید و تورقی بر کتاب‌هایتان داشته باشید. عبدالحسن بصیره، فیزیکدان و عضو اتحادیه معلمان فیزیک ایران فردی که سال‌ها کرسی ریاست دانشکده علوم دانشگاه کردستان را برعهده داشته است از فواید مطالعه می‌گوید و کتاب‌هایی را برای لذت بردن بیشتر از ایام نوروز به علاقه‌مندان به مطالعه پیشنهاد می‌دهد.  
 
تعطیلات است و شاید فرصت خوبی برای مطالعه و کتاب باشد، کمی از تجربیات خود از مطالعه کتاب های غیردرسی بگویید.
همواره تعطیلات زمان مناسبی برای مطالعه و تورق کتاب‌هایی است که شاید سال‌ها در قفسه کتابخانه هر فردی خاک خورده است، اما چرا مطالعه و کتابخوانی را به روزهای تعطیل منحصر کنیم؟ در حقیقت برای این فعل با ارزش نمی‌توان روز خاصی را تعیین کرد یا اختصاص داد. کتابخوانی زیباترین و سالم‌ترین اعتیاد است و به عقیده من پادزهر تمام اعتیادهای بد و نارواست. همه روز و همه جا می‌شود کتاب خواند. در اتوبوس شرکت واحد، در باجه انتظار بانک، در سالن انتظار پزشک و بیمارستان و … می‌خواهم در اینجا ارجاعتان دهم به یک خاطره‌ای درباره خودم، سال‌ها پیش برای انجام عمل قلب باز مرا در یک قفس نایلونی خواباندند و کیسه شنی روی بالای کشاله ران گذاشتند که پارگی رگ خونریزی نکند. دستور دادند که باید ۸ ساعت در همان حالت فقط سقف را نگاه کنم همسرم که می‌بایست بخش مراقبت‌های ویژه را ترک کند کتابم را از کیفش درآوردم و به چنگک آویز سرم وصل کردم و به جای نگاه به سقف سفید و بی‌روح شروع به مطالعه کردم. آن زمان کتاب احمد محمود را می‌خواندم.

از دوران ابتدایی و در آغاز دهه ۳۰ با کتاب‌های هانس کریستیان اندرسن و کلود ولگرد اثر ویکتور هوگو با ترجمه زنده‌یاد محمد قاضی و قصه‌های قرآن گذراندم. غیر از کتاب‌های درسی که آن‌ها را با علاقه می‌خواندم به کتاب‌های علمی به‌ویژه تاریخ سرگذشت دانشمندان و کتاب‌های ادبی علاقه‌مند شدم. این اعتیاد به کتابخوانی در آغاز دهه ۴۰ در دوران دانشجویی و در دانشکده علوم رشته فیزیک دانشگاه تهران نمود زیادی پیدا کرد و آن زمان تمام پول توی جیبم را خالی می‌کرد. آن موقع دست‌فروش‌های کتابفروشی روبروی دانشگاه تهران کتاب‌های ممنوعه به نام جلد سفید را می‌آوردند و من مخاطب همیشگی این کتاب‌ها بودم که اتفاقا به بهای خوبی هم می‌فروختند. حالا که به آن روزها برمی‌گردم فکر می‌کنم که آن کتاب‌ها چه داشتند که رژیم و ساواک از چاپ علنی آن‌ها جلوگیری می‌کرد، که امثال من مجبور بودیم با چند بار رفت و برگشت و مخفیانه آن‌ها را تهیه کنیم و دستفروش‌ها پول هنگفتی بابت آن‌ها از دانشجویان دریافت می‌کردند. کتاب‌هایی نظیر «برمی‌گردیم گل نسرین بچینیم» اثر  ژان لافیت یا «پاشنه آهنین» از جک لندن یا حتی «جنگ شکر در کوبا» از ژان پل سارتر کتاب‌های ماکسیم گورکی هم که جای خود را داشت.

خداوند پدر بانیان انتشارات فرانکلین را بیامرزد و به زنده‌هاشان عمر باعزت دهد که مجموعه کتاب‌های جیبی و غیرجیبی بسیار ارزشمند، خوش چاپ و خوش ترجمه و ارزان‌قیمت را به بازار نشر عرضه کردند که تا اندازه‌ای از این مخفی‌کاری‌های امثال من توانسته بود بکاهد.
 
از سخنرانی که درباره هندر در دانشگاه بنگلور داشتید بگویید.
خوب به یاد دارم که در آغاز دهه ۸۰ کنفرانس علمی و بین‌المللی در دانشگاه بنگلور هند برگزار شد که اتفاقا مقاله من هم جزو پذیرفته‌شدگان بود. این همایش علمی به مدت ۳ روز ادامه داشت، در روز اختتامیه رئیس ایالت بنگلور که حکم رئیس‌جمهوری آن ایالت را داشت در سالنی که جمعیت آن حدود یک‌هزار نفر بود، قرار شد مدرک تحصیلی نخبگان و دکترای فارغ‌التحصیلان این دانشگاه اعطا شود. می‌دانید که هند خود قاره‌ای است و شمار دانشگاه‌های این کشور کمتر از شمار دانشگاه‌های یک قاره نیست، بنابراین اکثر شرکت‌کنندگان در مراسم اختتامیه هندی بودند. مرا از میان مقاله‌دهندگان خارجی برگزیدند که در بالای سن در مراسم توزیع دانشنامه‌ها به فارغ‌التحصیلان شرکت کنم. در پایان مراسم از من خواستند که چند دقیقه پشت تیریبون صحبت کنم.

غافلگیر شده بودم و هیچ‌گونه حضور ذهنی برای بیان مطلب مناسبی نداشتم؛ بلافاصله رو به جمعیت هندی حاضر در سالن کردم و گفتم در دوران کودکی پدری داشتم که در کشور شما در زندان انگلیسی‌ها بود و از زندان برایم نامه می‌نوشت؛ منظورم را زود متوجه شدند برگی از کتاب «نامه‌های پدر به دخترش» اثر نهرو را بازگو ‌کردم و ادامه دادم بعد که بزرگ شدم تاریخ جهان را برایم نوشت و مرا با تاریخ جهان آشنا کرد منظورم کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» از همین نویسنده بود و دوباره ادامه دادم بعد که بزرگتر شدم این پدر نخست‌وزیر شد که با حدود ۴۰ کیلو وزن و با دوک نخ ریشش استعمار انگلیس را از کشورش راند. این هم از خواندن کتاب «مهاتما گاندی» اثر رومن رولان به یاد داشتم. بعد از سخنرانیم می‌توانم اذعان کنم اغلب هندی‌های حاضر در سالن تعجب بسیاری کرده بودند که یک محقق جوان ایرانی چگونه می‌تواند اطلاعات گسترده‌ای درباره هند داشته باشد درحالی که اولین بار است که به این کشور سفر کرده است. به هرحال این اعتیاد به کتابخوانی در چنین تنگناهایی به یاری انسان می‌آیند.
 
چه کتاب‌هایی را برای ایام نوروز به اهالی مطالعه پیشنهاد می‌دهید؟
یکی از کتاب‌های علمی که این اواخر مطالعه کردم و بسیار لذت بردم کتاب «شرودینگر و انقلاب کوانتومی» نوشته جان گریبین با ترجمه جمیل آریایی از شرکت سهامی انتشار چاپ که در سال ۱۳۹۳ منتشر شده است. کتابی جذاب و با ترجمه‌ای روان که نه فقط برای مخاطبان خاص که در پی مطالعه مطالب علمی محض هستند، بلکه برای جوانان پیش‌دانشگاهی و کارشناسی دانشگاه نیز خواندنی است. نویسنده این اثر افزون به پرداختن نگاهی گذرا به حول محور علم در سده بیستم به گربه مشهور شرودینگر به خوبی پرداخته و زاویه خواندنی از زندگی شخصی این نابغه بزرگ مکانیک کوانتومی را نیز بازگو کرده است.
 
کتاب علمی دیگری که در پی مطالعه کتاب قبلی ناچار به خواندن و مرور دوباره آن شدم اثری است با عنوان «دانشمندان دوران هیتلر» نوشته آلن دی بیرچن با ترجمه هادی همامی. نویسنده در این کتاب به بررسی آن برهه تاریخی از آلمان می‌پردازد که حامل تلاقی دو جریان بود؛ یعنی به قدرت‌ رسیدن مستبدان با شکوفایی فیزیک‌دانان مستعد آلمان و جهان. در این مقطع حساس از زمان برخی عطای حکومت را به لقای آن بخشیدند و قید حیات فرهنگی و دانشگاهی را زدند. عده‌ای ماندند و یکسره به آرمان‌های نازیسم دل سپردند و برای تحقق آن و تلفیق ایدئولوژی نازیسم و فیزیک آریایی از هر تلاش و عملکرد دریغ نکردند و شماری هم ادای حیات علمی و آکادمی آلمان را فراتر و ارجح‌تر از حکومت چندروزه مشتی بی‌نزاکت و بی‌فرهنگ تشخیص دادند. آن‌ها انتقادها را که مصالحه آنان به سازش و حتی خیانت تعبیر شده بود مظلومانه شنیدند تا چراغ علم آلمان را هرچند با روشنایی کمتر اما روشن نگاه‌ دارند.
 
«کتاب زمستان مومی» نوشته صالح طباطبایی از انتشارات روزنه از دیگر کتاب‌هایی است که می‌توانم پیشنهاد دهم. داستان قتل‌های زنجیره‌ای است که در مشهد اتفاق می‌افتد و برخورد روانشناسانه یک خانم دکتر روانشناس داستان را مهیج کرده است؛ به همین دلیل مجبور شدم دوباره کتاب «جنایت و مکافات» اثر داستایوفسکی را بخوانم که پیشنهاد می‌کنم و این هم اثر خواندنی است.

این مطالب را به اشتراک بگذارید: