زهدی گهرپور «نظریه سیاسی قلمرو» را ترجمه می‌کند

 به‌گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) محمد زهدی‌گهرپور، پژوهشگر حوزه علوم سیاسی و مترجمی که نشر ثالث به تازگی از او کتاب «دموکراسی و محدودیت‌های خودگردانی» نوشته آدم پشوورسکی را منتشر کرده، در گفت‌وگو با ایبنا در پاسخ به پرسشی درباره آثار در دست تالیف و ترجمه‌اش گفت: در حال حاضر ترجمه‌ کتاب «نظریه‌ سیاسی قلمرو» را انجام می‌دهم، که در مراحل پایانی است. نویسنده‌ این کتاب مارگارت مور، استاد علوم سیاسی دانشگاه کویین در کانادا هستند.
 
گهرپور درباره ایده‌ای که در این کتاب طرح شده است توضیح داد: نظریه‌ این کتاب درباره‌ قلمرو بر دو بینش اساسی متکی است. نخست این‌که روابط اخلاقی مهم و معینی بین مردم وجود دارد که می‌تواند افزون بر وظایف کلی که در برابر مردم داریم، دلایل و الزامات اخلاقی دیگری را نیز حاصل کند. به لحاظ اخلاقی مهم و ارزشمند است که افراد بر شرایط اجتماعی زندگی‌شان و روابطی که معنابخش زندگی است، شامل روابط‌شان با همدیگر و با مکان، کنترل داشته باشند. در این کتاب اهمیت حاکمیت قضایی و دیگر انواع کنترل، و نیز ارزش تعیین سرنوشت جمعی، که انسان‌ها در سرتاسر جهان آرزوی آن را با یکدیگر سهیم هستند، توضیح داده می‌شود.
 

 
او افزود: نویسنده بر این باور است که در شرح مقبول و مطلوب عدالت و قلمرو باید اذعان شود که روابط مهم و قابل توجهی بین افراد و مکان‌ها وجود دارد. مارگارت مور بر این باور است که نقطه‌ شروع مهم برای نظریه‌پردازی درباره‌ زمین و عدالت این اندیشه است که زمین متاعی جهانی و کاملاً خاص است. زمین، متاعی جهانی است یعنی همگان در مزایا و منافع حاصل از آن شریک هستند و بر این اساس است که حقوق نسبت به آن تعریف می‌شود. انسان‌ها به زمین به‌ عنوان جایی برای چریدن گله‌ها، پرورش گیاهان و ساختن شهرها و جاده‌ها علاقه‌مند هستند. ولی علاقه‌ای که انسان‌ها به زمین دارند شکل خاصی دارد؛ یعنی انسان‌ها به سرزمین‌های خاص، موقعیت‌های جغرافیایی و مِلک و دارایی علاقه‌ خاصی دارند و این جنبه‌ ویژه از علاقه به چیزهاست که داشتن حقوق نسبت به زمین را مشکل‌ کرده است. این تمایل، از بعضی جهات، چه برای یک روستایی پرورش‌دهنده‌ موز در یک تکه زمین و چه برای یک شرکت چندملیتی صاحب زمین که صادرکننده‌ محصول است، می‌تواند صدق کند. شاید این کشاورز روستایی به زمینی که از پدرش به ارث برده تعلق خاطری داشته باشد که نسبت به زمین دیگری که به همان اندازه حاصلخیز است، ندارد. به دلیل همین جنبه‌ انحصارگرایانه است که حقوق قلمروپایه را نمی‌توان دقیقاً مثل آن دسته از حقوق انسان‌ها که مبتنی بر علایق عمومی و جایگزین‌پذیر (نظیر حق غذا خوردن و حق مسکن داشتن) هستند، تئوریزه کرد.
 
گهرپور ادامه داد: نویسنده بر اساس این دو بینش، روش‌های غالب اندیشیدن در رابطه با قلمرو را نمی‌پذیرد: قلمرو به عنوان ابزاری برای کنترل کشور؛ قلمرو به‌ عنوان ملک و دارایی؛ قلمرو به ‌عنوان متاعی قابل تقسیم. او قلمرو را ملک و دارایی نمی‌داند که افراد یا حکومت مالکیتش را داشته باشند و معتقد است با رویکردِ قلمرو به‌ عنوان ملک و دارایی رابطه‌ غیرابزاریِ افراد و گروه‌ها با زمین و انواع حقوق ناشی از آن نیز نادیده گرفته می‌شود. همچنین نگاه به قلمرو به‌ عنوان ابزاری در اختیار حکومت‌ها را نیز نمی‌پذیرد. چرا که این نگرش غالب به‌طور اساسی از شیوه‌های مختلف ارتباط افراد و گروه‌ها با مکان که ضرورتاً محدود به حکومت‌ها یا حتی نهادهای حکومتی نیستند، غفلت ورزیده است.

او با بیان اینکه نویسنده اندیشه‌ قلمرو به‌مثابه‌ متاعی قابل تقسیم را نیز نمی‌پذیرد گفت: بدین معنا که کالاها باید طبق نظریه‌ عدالت توزیعی، توزیع شوند. با این وجود نظر نویسنده این است که در این تمرکز بی‌طرفانه‌ عدالت‌محور جهانی، به پیچیدگی رابطه‌ اخلاقی ما با زمین توجه نشده است.
 

مارگارت مور

این مترجم گفت: اگر ما با یک سفینه‌ فضایی در سیاره‌ای خالی از سکنه فرود بیاییم پرسش مهمی که با آن روبرو می‌شویم عدالت توزیعی است: منابع سیاره، از جمله زمین، چطور باید تقسیم شوند؟ در این حالت منطقی است که بگوییم زمین یا منابع باید یا اشتراکی باشند و یا به صورتی برابر تقسیم شوند. اما وقتی بحث درباره‌ مردمی است که به زمین تعلق خاطر دارند و از قبل به آن و به همدیگر به شکلی پیچیده و به گونه‌های خاص پیوند خورده‌اند، دیگر این اصل توزیعی (مساوات طلبی) بدون توسل به خشونت علیه تعلقات و تمایلات روانشناختی این انسان‌ها قابل دستیابی نخواهد بود. البته اندیشه‌ اصلی در اینجا، هزینه‌ تحقق توزیع عادلانه نیست؛ بلکه این است که با در نظر گرفتن زمین به‌عنوان کالایی به کلی قابل توزیع از روابط هنجاری انسان‌ها با همدیگر و با مکان غفلت ورزیده می‌شود و اینجاست که استدلال اخلاقی باید دست به کار شود.

او در پایان عنوان کرد: در این کتاب برای تدوین یک نظریه‌ سیاسی خودبسنده درباره‌ قلمرو، انواع تعلقات و روابط انسان‌ها و مکان و حقوق حاصله از آنها بررسی خواهد شد. جدای از این، به انواع روابط انسان‌ها با همدیگر و این‌که چرا به لحاظ اخلاقی دارای اهمیت هستند و حقوقی که برای محافظت از این تمایلاتِ مهم انسانی ضرورت دارند، توجه می‌شود. در این کتاب به بسیاری از مسائل دارای اهمیت معاصر در ارتباط با قلمرو، مانند تجزیه‌طلبی، ترسیم مرز، مهاجرت، حقوق مربوط به منابع طبیعی، و عدالت اصلاحی قابل اعمال در قلمرو، مانند اخراج یا اقامت اجباری و حقوق مرتبط با آن پرداخته می‌شود.

این مطالب را به اشتراک بگذارید: