کمال بهروزکیا، در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره آثار در دست انتشارش گفت: به تازگی سه رمان با عنوانهای «مرد کوچک»، «سه مرد در برف» و «عبور از مرز کوچک» از آثار اریش کستنر، نویسنده آلمانی، را ترجمه کردهام که برای همه سالان است، یعنی هم برای نوجوانان، هم برای جوانان و هم برای بزرگسالان و برای چاپ به انتشارات محراب قلم تحویل دادهام. این نویسنده و مترجم، درباره این آثار توضیح داد: «مرد کوچک» رمان فانتزی اجتماعی است که به مخاطبش یادآوری میکند، انسان بودن ربطی به اندازه آدم و کوچک و بزرگ بودنش ندارد. در این کتاب، ماکسشن پیکل اشتاینر قدش فقط پنج سانتیمتر است. برای همین به او مرد کوچک میگویند. او شبها راحت در یک قوطی کبریت میخوابد و روزها با پروفسور یوکوس فون پوکوس در سیرک نمایش میدهد. او مشهورترین بازیگر جهان میشود و پیشنهادهای گوناگونی از سیرکهای بزرگ جهان دریافت میکند. اما روزی ناگهان ناپدید میشود و پلیس در پی یافتن کسی است که او را ربوده. erzincan escort بهروزکیا افزود: «سه مرد در برف» نیز رمانی از گونه داستانهای طنز است و به پولدارها توضیه میکند با آدمهای فقیر درست رفتار کنند. در این داستان، مرد ثروتمند شوخ طبعی به نام توبلر که دارای کارخانههای متعددی است، میخواهد بداند که مردم با آدمهای فقیر و تنگدست چطور رفتار میکنند. از این رو برای دریافت جایزهاش که دو هفته اقامت در هتل مجللی در کوههای آلپ است، در لباس ژنده پوشان برای گذراندن تعطیلات زمستانی به آن جا سفر میکند. اما دخترش موضوع را به مدیر هتل اطلاع میدهد. در هتل شخص دیگری را که اوهم برنده جایزه دو هفته اقامت رایگان در هتل شده است، عوضی به جای او میگیرند. از آن پس سوء تفاهمها و ماجراهای گوناگونی میان مهمانهای هتل پیش م آید که بسیار طنزآمیز و جالب است و آدم پیوسته دلش میخواهد که بداند بالاخره چه میشود. بهروزکیا درباره کتابهای منتشر شدهاش نیز توضیح داد: به تازگی پنج عنوان از کتابهای «چرا و چگونه» با ترجمه من از سوی انتشارات قدیانی منتشر شد است. این کتابها را من سالها پیش ترجمه کرده بودم و به دلیل شرایط نشر، انتشارش به تعویق افتاده بود. وی درباره «دخترک پشت دیوار» و «کی مجسمههای شهر را میدزدد» نیز گفت: این آثار دو رمان کودک به قلم اورسولا ولفل، نویسنده آلمانی هستند. «دخترک پشت دیوار» داستانی رئال و «کی مجسمههای شهر را میدزدد» داستانی فانتزی اجتماعی است. در «دخترک پشت دیوار» بیان میشود که دخترها هم مثل پسرها به همبازی نیاز دارند، آنها را تنها نگذارید. در این داستان، دخترک شش ساله تنهایی، همیشه تنها پشت دیوار حیاط خانه بازی میکند. اما او تنهای تنها هم نیست و یک دوست خیالی به نام مولی دارد که با او بازی میکند. تا این که روزی اتفاق عجیبی میافتد و پسر بچهای را میبیند که روی دیوار حیاط نشسته است. بهروزکیا درباره اثر دیگرش توضیح داد: در «کی مجسمههای شهر را میدزدد» که چند ماهی است منتشر شده، بیان میشود یادبودها و آثار مانده از گذشتگان بخشی از هویت ما هستند و باید از آنها خوب نگهداری کنیم. در این داستان، پاول فریدریش که کلاس سوم است، با مرد مرموزی که تازه به شهر آمده است، آشنا میشود. از آن به بعد اتفاقهای عجیبی در شهر میافتد و چیزی نمیگذرد مجسمههای شهریکی پس از دیگری ناپدید میشوند. پاول فریدریش تصمیم میگیرد راز ناپدید شدن مجسمهها را دریابد و دزد مجسمهها را پیدا کند. |