خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- آناهید خزیر: شصت و شش سال از سال ۱۳۳۲ میگذرد ولی آنچه در ۲۸ مرداد آن سال رخ داده هنوز به سان استخوانی در گلوی تاریخ گیر کرده است. این رویداد گونهای شکاف در جامعه ایران پدید آورده است؛ شکافی که بنیاد کینههای فراوانی را پیریزی کرده و انرژی بسیاری از هممیهنان را برای ستیز با گروه روبهرو گرفته است. اما چرا تاریخ ایران با این همه فراز و فرود همچنان گرفتار داوری آن رویداد تاریخی است؟ چرا نتوانستهایم از آن واقعه بگذریم؟ برخی با تمسک به شناختهشدهترین کتابهای علوم سیاسی به تعریفهای سیاسی از کودتا و قیام دست یازیده و نشان دادهاند آنچه که گذشت نه کودتا بوده و نه قیام، رویدادی بوده که پیشتر هم در مشروطه پیشینه داشته است: برکناری صمصامالسلطنه بختیاری از سوی احمدشاه قاجار و شگفتآور آنکه او خویشاوند محمد مصدق هم بوده است.
به مناسبت سالروز ۲۸ مرداد به سراغ رضامختاریاصفهانی، پژوهشگرتاریخ معاصرایران رفتهایم، او کتابهایی همانند «حکایت حکمت»، «خاطرات و اسناد عبدالحسین نوایی»، «پهلوی اول» و… را در کارنامه خود دارد و مقالههای بسیاری را درباره تاریخ معاصر نوشته است. وی همچنین بر کتاب «مذاکرات ایران وآمریکا» که مجموعهای از اسناد سیاسی سفارت آمریکا در ایران از دیماه ۱۳۳۱ تا دیماه ۱۳۳۲ را در خود جای داده و منبعی بسیار مهم برای بررسی دقیق وقایعی است که در این دو سال سرنوشتساز بر ایران گذشته، مقدمه نوشته است. با این پژوهشگر تاریخ معاصر درباره ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
آقای مختاری چرا پس از گذشت ۶۶ سال از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هنوز این رویداد تاریخی مانند استخوانی در گلوی تاریخ گیر کرده و تاریخپژوهان استناد دقیق و درستی از این واقعه ندارند.
ما در تاریخنگاری ۲۸ مرداد همچنان معضل داریم. باید از تاریخ سیاستزدایی و اسطورهزدایی شود. نباید تاریخ را سیاه و سفید ببینیم بلکه باید به آن نگاهی خاکستری داشته باشیم یعنی باید هم اشتباهات دکتر مصدق گفته شود و هم اتفاقاتی که رخ داده است. اینکه مصدق را قهرمان ملی یا اسطوره بنامیم و اینکه هیچ گردی بر دامن او ننشسته، تاریخنگاری ما را ایدئولوژیک و یکسویهنگر کرده است. باید هم خدمات او را دید و هم اشتباهتش را. اینکه بگوییم اگر مصدق ۳۰ تیر کنار میرفت و قوامالسلطنه میآمد اوضاع متفاوت میشد و کودتایی رخ نمیداد، ندیدن تمام جنبههای تاریخی است. کسانی که چنین ادعا و اعتقادی دارند نقش آیتالله کاشانی را در ۳۰ تیر نفی و انکار میکنند. بر مبنای چنین نگاهی در رویداد ۳۰ تیر تمام ماجرا به مصدق و قوامالسلطنه خلاصه شده و نقش آیتالله کاشانی و محمدرضا شاه در این موضوع مشاهده نمیشود. باید این مسأله سیاستزدایی شود تا نخواهیم برای برداشتهای روز سیاسی یک دستاویز در گذشته پیدا کنیم و امروزمان را توجیه کنیم. گذشته هنوز در زندگی امروز ما جاری و ساری است ولی اینگونه نیست که بخواهیم گذشته را تحریف کنیم برای اینکه به مقاصد سیاسی امروز برسیم.
پرسشی که هنوز هم پاسخ قطعی به آن داده نشده و شاید تکراری باشد و هر ساله در ۲۸ مرداد در رسانهها مطرح میشود که آیا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کودتا بوده یا خیر؟
همچنان میبینیم که کتابها و مقالات بسیاری نوشته میشوند و هنوز بر سر اینکه کودتا بوده یا نه مسأله وجود دارد. بین تاریخنگاران بر سر این مساله اتفاق نظر وجود ندارد که آیا کودتای ۲۸ مرداد کودتا بود یا خیر؟ مردم صبح روز ۲۸ مرداد میگفتند زنده باد مصدق و عصر میگفتند مرده باد مصدق! اینکه شاه حق داشت مصدق را برکنار کند یا نه از فردای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مطرح شده است که آیا این قیام ملی بوده است یا خیر؟ و همچنان این دعوا تا به امروز بین طیفهای مختلف وجود دارد که قیام ملی است یا کودتای نظامی، اتفاق سیاسی بوده یا کودتای نظامی؟ کودتای ۲۸ مرداد دچار ایدئولوژیگرایی شده است. بحث درباره کودتا مختلف است و طیفهای گوناگون از زاویههای مختلف به آن پرداختهاند و بیشتر با نگاه ایدئولوژی به رویداد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پرداختهاند. اگر از دیدگاه پژوهشی به این رویداد تاریخی پرداخته شود، امری مقبول و پسندیده است.
در میان مخالفان و موافقان ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شخصی با نام بقایی از بنیانگذاران جبهه ملی نیز مشاهده میشود که ازسال ۱۳۳۱ شروع به مخالفت با دکترمصدق کرد و تاکودتای ۲۸ مرداد از سرسختترین مخالفان او بود. تاریخنگاران به این شخصیت چگونه پرداختهاند؟
بین سلطنتطلبان و مخالفان سلطنت بعد از انقلاب طیف طرفداران مظفر بقایی نیز وارد صحنه میشوند. ۲۸ مرداد را دعوایی بین آیتالله کاشانی و مصدق مطرح کردند و از دریچه دیگری به کودتا نگاه کردند. اگر بخواهیم مهمترین نگاه به مصدق و کودتای ۲۸ مرداد را از دیدگاه بقاییچیها و سیدحسن آیت عضو حزب زحمتکشان ملت ایران ببینیم میتوان به کتاب «چهره حقیقی مصدقالسلطنه: یادداشتهای سیاسی حسن ارسنجانی» نوشته سیدحسن آیت مراجعه کرد. در این کتاب مصدق را عامل آمریکاییها میدانند که چون کارکردش را از دست داد، برکنار شد.
به نگاه سلطنتطلبان امروزی نیز بپردازیم. شخصیتی مانند علی میرفطروس در سالهای اخیر اثری درباره کارنامه دکتر محمدمصدق با نام آسیبشناسی یک شکست نوشته؛ اثری که به گفتوگوهای بسیاری میان منتقدان و موافقان دامن زده است. شما به عنوان یک تاریخپژوه چگونه این مسایل را تحلیل میکنید؟
سلطنتطلبان کودتای ۲۸ مرداد را قیام ملی میدانند و پیش از انقلاب هر سال برای کودتا جشن میگرفتند. اما بعد از انقلاب آنهایی که قائل به این بودند که ۲۸ مرداد کودتا نیست بیشتر میخواستند از دیدگاه و جنبههای پژوهشی به موضوع نگاه کنند. با آزادسازی اسناد مربوط به کودتای ۲۸ مرداد توسط سی آی ای زوایای بیشتری از کودتا روشن شد و برخی آن را کودتا میدانند و برخی دیگر خیر. علی میرفطروس قبلاً چپ بوده و اکنون سلطنتطلب شده است. کسانی که بیشتر نگاه سلطنتطلبی دارند سعی کردند از دریچه پژوهش به این قضیه نگاه کنند. پیش از انقلاب تریبونهای تبلیغاتی در اختیارشان بود و به راحتی میتوانستند در واقع کودتای ۲۸ مرداد را قیام ملی بنامند و هر سال برایش جشن بگیرند و تمبر چاپ کنند حتی میدان باغ شاه را میدان ۲۸ مرداد نامگذاری کنند و بگویند نماد اژدها و پهلوان نماد شاه و مصدق است؛ اژدها نماد مصدق است که شاه بر آن غلبه کرده است اما بعد از انقلاب سعی کردند که با پژوهش آنچه سالها به عنوان کودتا بوده نفی و آن را با چالش مواجه کنند.
با توجه به اینکه طبق قانون اساسی شاه در هیچ شرایطی حق عزل مقام مسئول و از جمله وزرا و نخستوزیر را ندارد امروزه بحثهای حقوقی بین تاریخنگاران مطرح میشود و این دیدگاه را مطرح میکنند که شاه درغیاب مجلس این حق را داشت که دکتر مصدق را سرنگون کند، دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
اینکه طبق قانون اساسی و پیشینه آن را به دوره احمدشاه ارجاع میدهند درست نیست چون احمدشاه مجبور شد از صمصامالسطنه بخواهد که استعفا بدهد. اگر این مساله حق قانونی محمدرضا شاه بود چرا سعی کرد از نیروی نظامی استفاده کند و پیام برکناری مصدق را یک نظامی به در خانهاش میبرد و دستگیری تعدادی از وزرا و افراد نزدیک به دکتر مصدق اتفاق میافتد. برخی میخواهند با توجه به رفراندومی که مصدق برگزار و مجلس هفدهم را تعطیل کرد این شائبه را ایجاد کنند که در غیاب مجلس شاه این حق را داشت که دکتر مصدق را برکنار کند. در حالی که طبق قانون اساسی تا زمانی که نخستوزیر استعفا نمیداد حتی در نبود مجلس، شاه حق نداشت رئیسالوزرا یا نخستوزیر را برکنار کند. یک بار در دوره احمدشاه این اتفاق افتاد که صمصامالسطنه را احمدشاه برکنار کرد اما چون طبق قانون اساسی نبود کوشیدند صمصامالسطنه را مجبور به استعفا کنند. بعدها محمدرضا شاه در ماجرای دکتر علی امینی با وجود نبود مجلسین، مجلس سنا و مجلس شورای ملی از علی امینی خواست که استعفا بدهد و وی را برکنار نکرد بلکه به بهانه ترمیم کابینه از امینی خواست استعفا بدهد و علی امینی در دام او افتاد و اسدلله اعلم جایگزین او شد. از این منظر کسانی که سعی میکنند عزل مصدق را حق قانونی محمدرضا شاه بشناسند پای استدلالشان چوبین است.
کتابهای بسیاری درباره کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ منتشر شده و هر کدام از دیدگاه خود به تحلیل این واقعه تاریخی میپردازند. همچنین دوگانهسازیهای بسیاری در این زمینه شده است. آیا امروز وقتش نرسیده که گفتمانهای مختلف روبهروی هم قرار بگیرند و به یک دیدگاه مشترک در این زمینه برسند؟
هر کدام از این کتابها از جنبههایی مهم و قابل تامل هستند و نکات قابل نقد هم دارند. البته مسایلی هم از نگاه آنها مغفول مانده است. درباره این واقعه تاریخی کتابهای مختلفی منتشر شده و هر کدام سعی کردند از یک زاویهای به کودتا بپردازند. هر کسی تفسیر و برداشت خاص خود را از اسناد تاریخی دارد. هر فردی از دریچه نگاه و ایدئولوژی که به آن قائل است به این رویداد میپردازد تا زمانی که از تاریخ معاصر و بویژه ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد سیاستزدایی نکنیم به نتیجه نخواهیم رسید. ما دچار یک دوگانهسازی و کینهورزی هستیم و حب و بغض همچنان بر سر کودتا باقی است. کودتای ۲۸ مرداد به عنوان مساله سیاسی مطرح است نه مساله تاریخی و هنوز نگاه تاریخی به وجود نیامده است. اگر میخواهند درباره امروز داوری کنند انتظار هست که درباره ۲۸ مرداد کسی مانند رضا پهلوی داوریاش را بگوید که آن داوری سیاسی است و مخالفان نیز داوری سیاسی دارند. نخستین گام این است که با نگاه ایدئولوژیک به ۲۸ مرداد نگاه نکنیم از این منظر نگاه کنیم که ۲۸ مرداد گذشته و نظامی آمده که آن حکومت پس از کودتا را سرنگون کرده و بر مبنای آن سراغ شخصیتها و خود واقعه برویم. در تبیین واقعه نباید دوگانهسازی کنیم.
اگر در تاریخنگاری کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بخواهیم شخصیتها را به گونه نماد اعتدال، عملگرایی، آرمانگرایی و اصلاحات و… نشان دهیم هر کدام از شخصیتهای این واقعه تاریخی تصویرگر چه نمادی هستند؟
زمانی دوگانهسازی مصدق و محمدرضا شاه مطرح بود و بعد از انقلاب دوگانهسازی مصدق و آیتالله کاشانی به آن افزوده شد که به نظرم این دوگانهسازی برای مصدق و کاشانی در پشت پرده دوگانه مصدق و مظفر بقایی مطرح بود و چون نمیتوانستند از مظفر بقایی حمایت کنند دوگانه مصدق و آیتالله کاشانی را درست کردند تا بتوانند پشت کاشانی پنهان شوند و مصدق را در حمایت از بقایی بکوبند. اخیرا دوگانه مصدق و قوامالسلطنه، مصدق و فروغی و مصدق و وثوقالدوله ایجاد شده است. ما با نگاه امروز به تحلیل تاریخ میپردازیم. اگر گفتمان اعتدال و عملگرایی را میخواهیم تبلیغ و ترویج کنیم مصادیق آن را از تاریخ درمیآوریم و به زور میخواهیم آن را منطبق کنیم و بگوییم که مصدق نماد پوپولیسم و آرمانگرایی است و به عنوان یک نماد شکست خورد و در مقابل نمادهایی از اعتدال بیاوریم مثل فروغی و نمادی از عملگرایی بیاوریم مثل قوام، نمادی از اصلاحات از بالا بیاوریم مثل وثوقالدوله و اینها را در مقابل مصدق قرار دهیم و کم کم به جایی برسیم که واقعه ۲۸ مرداد را نفی کنیم.
اگر تاریخپژوهان بخواهند با نگاه امروزی به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بپردازند، چگونه میتوان این دیدگاه را تحلیل کرد؟
نگاه امروزی داشتن به تاریخ است که باعث شده همچنان سیاسی و ایدئولوژیک نگاه کنیم که این مساله آفت تاریخ است. پس از انقلاب بخشی از گروههای مذهبی وارد ماجرا شدند و فریب دوگانهسازی مصدق و آیتالله کاشانی را خوردند و کسی مانند مهندس کاظم حسیبی بعد از کودتای ۲۸ مرداد از آیتالله کاشانی دفاع و نقش آن در کودتا را نفی میکند. ما از این دوگانهسازیها برداشتهای خودمان را داریم مثل مذاکرات ایران و آمریکا در دوره دکتر مصدق که از آن برداشتهای سیاسی شد. یکسری میگویند مصدق فریب آمریکاییها را خورد و خوشبین بود؛ در واقع میخواهند مذاکرات امروز با آمریکا را زیر سوال ببرند و یکسری میگویند مصدق اشتباه کرد و پیشنهادهای آمریکاییها را نپذیرفت و یکدندگی و لجاجت به خرج داد و این کار باعث شد نهایت کار به کودتا بکشد. هر دو گروه در اسناد تاریخی به ویژه اسناد وزارت امور خارجه آمریکا که در کتاب «مذاکرات ایران وآمریکا» (مجموعهای از اسنادسیاسی سفارت آمریکادر ایران از دیماه ۱۳۳۱ تا دیماه ۱۳۳۲) با ترجمه محمد آقاجری منتشر شده نشان میدهد که هر دو برداشت و تحلیل ناصواب است چون فقط ایران با آمریکا مذاکره نمیکرد بلکه طرف سومی هم وجود داشت و آن بریتانیا بود که باید آنچه بین مصدق و آمریکاییها توافق میشد آنها هم بر آن صحه میگذاشتند و تایید میکردند. از این منظر چون ما دنبال تحلیل و برداشتها و استفادههای سیاسی امروز خودمان هستیم تاریخ را با آن نگاه تحلیل میکنیم.
با توجه به مفقود شدن یا نابودی بسیاری از اسناد خانه دکتر مصدق در جریان کودتای ۲۸ مرداد که تنها روایت از این مذاکرات به حساب میآمد، اگر این اسناد ناپدید نمیشد چه نکات مغفول ماندهای میتوانست آشکار شود.
اگر این اسناد مفقود نمیشد ما روایت ایرانی را از آن مذاکرات داشتیم؛ مواردی را که دکتر مصدق و مشاورانش به این مساله قائل بودند که در این مذاکرات لحاظ بشود. هرچند در اسناد وزارت امور خارجه آمریکا به نقطه نظرات مصدق و مشاورانش اشاره شده اما به هر حال در این اسناد یک طرف مذاکره روایت میشود و از روایت طرف دیگر مذاکره محروم هستیم و این باعث میشود که ما بر مبنای یک طرف قضیه مذاکرات را تحلیل کنیم. اگر مذاکرات این سوی دکتر مصدق بود مثل دو بال بود که همدیگر را همپوشانی میکردند و این همپوشانی به محقق و پژوهشگر کمک بیشتری میکرد. آمریکاییها از یک دورهای از مصدق ناامید میشوند و وقتی خود دولت در آمریکا عوض میشود و آیزنهاور سر کار میآید مبنایش بر این بوده که ما با دکتر مصدق دچار مشکل میشویم و مصدق نیز دچار آن اشتباه تاریخی و سیاسی میشود و آمریکاییها را تهدید میکند به فروش نفت به شورویها که آنهم خط قرمز آمریکایی در آن زمان و در اوج جنگ سرد بود.
داریوش بایندر در کتاب «ایران و سازمان سیا بازنگری در سقوط دولت مصدق» 25 مرداد را کودتا دانسته و ۲۸ مرداد را جنبشی علیه دولت مصدق مطرح کرده است. در این باره دیدگاه شما چیست؟
«ایران و سازمان سیا بازنگری در سقوط دولت مصدق» نوشته داریوش بایندر با ترجمه بهمن سراحیان که کتاب پارسه منتشر کرده است. او اتفاقات ۲۵ مرداد را کودتا میداند اما وقایع ۲۸ مرداد را کودتا نمیداند. بایندر اذعان میدارد که ۲۵ مرداد کودتا بوده و ۲۸ مرداد را جنبشی علیه دولت مصدق میداند و میگوید ۲۸ مرداد در واقع بسیج نیروهای مردمی توسط فقهایی چون آیتالله بروجردی، آیتالله کاشانی و آیتالله بهبهانی بوده است و به رخدادهای پس از کودتا نیز نیمنگاهی دارد. او همچنین همکاریهایی را که پس از کودتا توسط این افراد صورت گرفته به تفسیر کشیده است. بایندر تفسیر خاص خود را از اسناد سی آی ای دارد که طبق آن اسناد میگوید نیروهای مذهبی و در واقع نیروهای پیرامونی آنها مثل لوطیها و داش مشدیها در سقوط دولت محمد مصدق نقش اصلی را داشتند و اینکه ما بخواهیم آن را به عنوان کودتا علیه مصدق بدانیم که توسط انگلیسیها و آمریکاییها صورت گرفته نفی میکند.
کتاب بایندر از این منظر که به نقش نیروهایی که به عنوان مردم شناخته میشوند پرداخته، مهم است. در حالی که گروههایی بودند که پول گرفته و بسیج شده بودند. آن تحرکات بسیج عمومی واقعی نبود که بتوانیم ۲۸ مرداد را به نام قیام مردمی بشناسیم، چون بخشی از این مساله را از اسناد مربوط به فرمانداری نظامی پس از کودتا میتوانیم دریابیم که موج گستردهای از دستگیریها در تهران و شهرهای مختلف رخ میدهد و طبقات مختلف جامعه دستگیر میشوند و فرودستان جامعه مثل کارگران و اصناف مختلف و اتفاقی که در دانشگاه و بازار رخ میدهد نشان میدهد که اگر قیام مردمی و از دل جامعه جوشیده بود نباید این میزان موج گسترده دستگیریها را داشته باشیم. بعد از کودتا است که واکنشهای سختی را نسبت به آن در جامعه شاهد هستیم و مهمترین آن نهضت مقاومت ملی است که عدهای از هواداران مصدق در آن گرد آمدند برای ادامه جنبش ملی شدن صنعت نفت و مقابله با دیکتاتوری و دولت کودتا.
اگر بخواهیم از نگاه ملیگراها و طرفداران مصدق کتابی را معرفی کنیم که به دیدگاه آنها پرداخته شما به چه کتابی اشاره میکنید؟
میتوان به کتاب «جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲» نوشته سرهنگ غلامرضا نجاتی اشاره کرد. در آن کتاب در واقع نجاتی به عنوان کسی که سابقه ملی دارد و یکی از نظامیانی است که در دوره مصدق جزو افسران ناسیونالیست بوده و بعدها جزو وکلای مدافع اعضای نهضت آزادی در دادگاه نظامی بوده روایت میکند. او جزو نخستین کسانی است که در داخل به این ماجرا پرداخته و مصاحبههایی نیز با غلامحسین صدیقی، وزیر کشور دولت محمد مصدق در هنگام کودتا کرده و یادداشتهای حسین فاطمی را منتشر کرده است. نگاه سرهنگ نجاتی از سوی کسانی است که قائل به کودتای ۲۸ مرداد است. در واقع تا قبل از آزادسازی اسناد سی آی ای درباره کودتای ۲۸ مرداد بیشتر نگاه به کودتا بر مبنای خاطرات روزولت است که به عنوان افسر سی آی ای در ایران که قرار است کودتا را راه بیندازد شناخته میشود. این نکته را نباید از نظر دور داشت که روزولت اغراقهایی درباره نقش خودش کرده اما نمیشود به خاطر اغراقها و تناقضات که در خاطرات وی وجود دارد نقش آمریکاییها را در کودتای ۲۸ مرداد نادیده بگیریم چون صواب نیست و از آن سوی بام افتادن است.
بهترین کتابی که در سالهای اخیر به کودتای ۲۸ مرداد پرداخته کدام کتاب است؟
در سالهای اخیر بهترین کتابی که درباره ۲۸ مرداد است «کودتاهای ایران» نوشته سهراب یزدانی است. او ابتدا تعریفی از کودتا ارائه داده و نمونههای آن را در کشورهای مختلف از جمله برزیل و شیلی بررسی کرده و تعریفی کلاسیک از کودتا ارائه داده است. یزدانی همچنین چهار کودتا را در ایران مقایسه کرده است. به توپ بسته شدن مجلس اول، تعطیلی مجلس دوم بر اساس اولتیماتوم روس و انگلیس در سال ۱۹۱۱، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در واقع یزدانی بر مبنای آنچه که تعریف کلاسیک از کودتا است کودتاها را بررسی کرده که چقدر منطبق بر این تعریف هستند و به این نتیجه رسیده که با نگاه این کتاب، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با تعریفی که از کودتا داریم و جامعهشناسی سیاسی به عنوان کودتا شناخته میشود.
در یادداشتهای دکتر غلامحسین صدیقی، وزیر کشور دکتر مصدق به انفعال مردم در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اشاره شده است، از نگاه این رجال سیاسی چه مسالهای منجر به پیروزی کودتا شد؟
در رابطه با واقعه کودتای ۲۸ مرداد یادداشتهای غلامحسین صدیقی، وزیر کشور دکتر مصدق از بهترین منابع است. این یادداشتها در یادنامه دکتر صدیقی به کوشش پرویز ورجاوند آمده است. همچنین سرهنگ غلامرضا نجاتی با دکتر صدیقی مصاحبهای انجام داده که در کتاب جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران چاپ شده است. در واقع در این اثر روایتی از درون خانه دکتر مصدق داریم که روایت جالبی است و ما میتوانیم از این روایت انفعال شخص او را در روز ۲۸ مرداد ببینیم. من بارها گفتهام در واقع آنچه در ۲۸ مرداد اتفاق افتاد بیش از آنکه حاصل کارهایی باشد که از نظر نظامی و بسیج مخالفان و اوباش کردند و پولی که تقسیم شده بود و تحریک برخی فقها و همکاری آنها با کودتاچیان بخشی از آنچه منجر به پیروزی کودتا شد انفعال مردم در روز ۲۸ مرداد بود که حاصل این انفعال نیز مصدق است که ساعت ۲ روز ۲۷ مرداد اعلامیهای را منتشر کرد و هر گونه تظاهرات و راهپیمایی را ممنوع اعلام کرد. در روز ۲۸ مرداد رسانه رادیو که رسانه رسمی دولت است بهگونهای رفتار کرده که انگار نه انگار مملکت در وضعیت بحرانی و حساسی قرار دارد و صدیقی بسیار جالب این انفعال را در خانه دکتر مصدق روایت میکند. تاکید این است که اگر رادیو را از دست بدهیم کشور را از دست دادهایم و اگر رادیو را داشته باشیم میتوانیم بر تمام کشور مسلط باشیم و اتفاقی نیفتاد رادیو ساعت ۲ به تصرف کودتاچیان درآمد و پایان حاکمیت دکتر مصدق را بر کشور اعلام کرد. این یادداشتها و مصاحبه نجاتی با صدیقی بسیار مهم است.
نصرتالله خازنی از رجال سیاسی است که میگویند رئیس دفتر دکتر مصدق بوده است او چگونه گودتای ۲۸ مرداد را به تصویر کشیده است؟
خاطرات نصرتالله خازنی نیز بسیار مهم است. خازنی منشی دفترمصدق بوده است و ایشان را بر اساس گفتار خودش بیشتر به عنوان رئیس دفتر او میشناسند اما شیخ احمد بهار رئیس دفتر بوده که از رجال برجسته در خراسان بوده و روزنامه بهار را منتشر میکرده و هیچ نسبتی نیز با ملکالشعرای بهار نداشته است. این خاطرات تحت عنوان «نامه روزگار» است که شفیقه نیکنفس با او مصاحبه کرده و این خاطرات را تدوین کرده است. وی مصاحبهشونده را به چالش نکشانده و مصاحبه شونده آن سیری را که خودش میخواسته در بیان خاطرات طی کرده است. خازنی در خاطراتی که بیان کرده نکات جالبی را از کودتا میگوید زیرا در دفتر مصدق حضور داشته به عنوان منشی، نه به عنوان رئیس دفتر دکتر مصدق این عنوانی است که متاسفانه به وی داده میشود. در واقع یکی از اشکالاتی که این خاطرات دارد این است که مصاحبهها دقیق نیستند و نصرتالله خازنی خود مصاحبه را مدیریت کرده است.
در پایان به چند کتاب مهم دیگر که به کودتای ۲۸ مرداد پرداختهاند نیز اشاره کنید.
کتاب «خواب آشفته نفت» محمدعلی موحد بیشتر اشارات وی به کودتا به یادداشتهای محمدکاظم حسیبی است. «خواب آشفته نفت» اثر خوبی است و به ملی شدن صنعت نفت از دریچه حقوقی به موضوع پرداخته است و افزون بر نگاه تاریخی نگاه حقوقی بر آن میچربد و در بعضی موارد وی نکاتی را ندیده است.
کتاب «درس ۲۸ مرداد؛ از لحاظ نهضت ملی ایران و از لحاظ رهبران خائن حزب توده» نوشته خلیل ملکی منتشره از سوی انتشارات پردیس دانش هم آسیبشناسی نهضت ملی و روندی است که به کودتا انجامید. ملکی در این کتاب به نقد عملکرد حزب در پیشآمدن حوادث منجر به کودتا پرداخته است.
سالها قبل نیز یک آمریکایی با نام مارک گازیوروسکی در مقالهای با عنوان «روایتی دیگر از کودتای ۲۸ مرداد» به کودتا بودن وقایع ۲۸ مردادد اشاره میکند و به کسانی میپردازد که از آمریکا پول گرفتند و به نقش سی آی ای نیز برای تسهیل کردن این اتفاق در ایران اشاره میکند.
همچنین خاطرات شعبان جعفری هم درخصوص نقش نیروهایی که به عنوان اراذل و اوباش شناخته میشوند، قابل توجه است. |