منصوری: پویانبودن علم در ایران موجب شد نتوانیم دانشگاه تاسیس کنیم

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نخستین نشست از مجموعه نشست‌های «فرهنگ و دانشگاه» به نقد و بررسی کتاب «ایران مدرن و نظام آموزشی آن» تألیف عیسی خان صدیق اختصاص یافت. این کتاب که رساله دکتری صدیق در دانشگاه کلمبیا است و در سال ۱۳۱۰ شمسی دفاع شده به موضوع امکان تأسیس دانشگاه در ایران بر اساس سیاست‌های جدید آموزشی و فرهنگی در دوره پهلوی نخست پرداخته است.

نشست فوق به همت پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و با همکاری موسسه خانه کتاب ایران، دوشنبه چهارم شهریور با حضور رضا منصوری، حسین میرزایی، اسمعیل خلیلی و رضا ماحوزی در سالن سرای کتاب خانه کتاب برگزار شد.

ماحوزی در ابتدای این نشست توضیحاتی را درباره کتاب ارائه کرد و گفت: آنچه که مورد توجه نویسنده بوده این است که ما چگونه می‌توانیم نظام آموزشی را متناسب با ایران طراحی کنیم که بتواند به ساختن ایده ایران مدرن کمک کند. به همین دلیل در فصول مختلف کتاب صدیق سعی می‌کند تصویری از وضعیت موجود و راهکار‌های گذر از موانع توسعه در ایران ارائه کند.
 
او افزود: سه موج در نظام آموزشی ایران مشاهده می‌شود که موج سوم در دست فرانسوی‌هاست و سیاست‌گذاران در حوزه‌های مختلف کوشیدند این مدل فرانسوی را در ایران پیاده کنند. صدیق هم سعی می‌کند خط و خطوط ایده فرانسوی در نظام آموزشی ایران را نشان بدهد و اینکه ایده جایگزین برای این مدل چه ظرفیت‌هایی را برای نظام آموزشی خواهد داشت.
 

رضا منصوری نیز در بخش دیگری از این نشست با اشاره به تعریف مفاهیم آموزش عالی و دانش گفت: این کتاب درباره آموزش است اگرچه آموزش عالی هم در آن ذکر شده است. کلمه علم خیلی کم در این کتاب مشاهده می‌شود، اما باز کلمه دانش به کار رفته است. پس من وقتی از علم سخن می‌گویم منظورم علم مدرن است اما وقتی دانش را به کار می‌برم منظورم علم نیست بلکه دانش علمی است که مکتوب است. دانشگاه نیز در سخنان من به معنای عام و با یک مفهوم ایرانی و از سوی دیگر جهانی است.
 
او ادامه داد: این کتاب ۹۰ سال پیش نوشته شده است که در آن موقع ایران در وضعیت دیگری بود و من سعی می‌کنم وقتی در این باره صحبت می‌کنم حال و هوای آن دوران را در نظر داشته باشم. وضع علم و دانشگاه هم در آن سال‌ها در اروپا و آمریکا قابل بررسی است و تلاش من این است که این کتاب را در همان بافت بررسی کنم.
 
این استاد دانشگاه افزود: ایران در آن دوره جمعیت ۱۲ میلیون نفری دارد و تعداد باسوادان در آن کم است. در سطح جهانی زمانی کتاب نوشته می‌شود که دو انقلاب مهم علمی در دنیا اتفاق افتاده است. قطعا کسی مانند صدیق از نادرکسانی بوده که در آن دوره کار تحقیقاتی کرده است. فروغی ۱۱ سال قبل از نگارش این رساله، درباره دانشگاه زمانی که در فرانسه بوده حرف می‌زند و در خاطراتش ذکر می‌کند که ایران باید دانشگاه داشته باشد.
 
منصوری گفت: عیسی صدیق در مقدمه می‌گوید که آمریکایی‌ها هیچ شناختی از ایران نداشته‌اند بنابراین هدفش از نوشتن این رساله را ساختن دانشگاه در ایران نمی‌داند بلکه می‌خواسته ایران را به آمریکایی‌ها بشناساند. به همین دلیل ۵ فصل کتاب درباره ایران است بدون اینکه بحث نابسامانی‌ها مطرح شود.
 
او با بیان اینکه ۹۰ سال پیش در آمریکا این رساله معتبر بوده است عنوان کرد: برای ما این مهم است که در ایران یکی از بزرگانمان آن قدر توانسته رشد کند که به دانشگاه آمریکایی راه پیدا کند و رساله‌ای در این باره بنویسد.
 
منصوری با طرح این سوال که عیسی صدیق چه می‌خواسته افزود: او قطعا توجهی به علم نداشته اما عقب افتادگی مفرط ایران را می‌دانسته و اینکه برای توسعه ایران اولین قدم آموزش است. بنابراین سعی می‌کند مدارس در ایران را توصیف کند. تصور او تاسیس یک کالج در ایران است اگرچه به طور صریح و ضمنی از این موضوع در کتاب نام نمی‌برد و هیچ شاهدی در کتاب نیست که از دانشگاه به معنای دانشگاه حرف بزند بنابراین از مدرسه عالی در ایران سخن می‌گوید.
 
به گفته این استاد دانشگاه، او فرض می‌کند دانشی در جهان هست که فرای آن چیزی است که در ایران موجود است، بنابراین باید در ایران مهارت آموزی کنیم تا نسلی درست تربیت شود. او هیچ جا صحبت نمی‌‌کند که این دانش موجود یک امر در حال رشد ناشی از فعالیت‌های دانشگاه در جهان است. فقدان دینامیک علم در ایران باعث شده که ما در ایران دانشگاه تهرانی را تاسیس می‌کنیم که رشدی ندارد و محدود به کتاب است نه تحولات جهانی. فقدان پویایی در علم باعث می‌شود چیزی که ما به اسم دانشگاه تاسیس کردیم هیچ‌گاه تبدیل به دانشگاه نشود. ما در این کاشت نهال فرهنگی دانشگاه از ابتدا غافل بودیم و به همین دلیل دانشگاه‌ها در ایران از همین جنس هستند.
 
منصوری گفت:‌ ایده تاسیس دانشگاه و رساله او گام مهمی است اما او به هیچ وجه وارد مفهوم علم نمی‌شود و اساسا متوجه این موضوع هم نبوده چون در غیر این صورت مفهوم دینامیک علم را وارد کتاب خود می‌کرد.
 

اسمعیل خلیلی نیز با بیان اینکه مساله عیسی صدیق علم نبوده گفت: در کتاب در سه بخش به شکست‌های ایران از روس اشاره کرده و آن را مصداقی برای آموزش قرار داده است. او اگر در پرسش عباس میرزا توقف جدی کرده بود این کتاب احتمالا چیز دیگری بود.
 
او صحبت‌هایش را در چهار محور ارائه کرد و افزود: صدیق برای شناختنش لازم است که به این کتاب بسنده نشود و به آثار دیگرش هم مراجعه شود. زندگی عیسی صدیق نشان می‌دهد که او چگونه می‌اندیشید. او عضو مجلس موسسانی است که استقرار نظم نوین برایش حائز اهمیت است و این کتاب در شمار تمهیداتی است که او برای استقرار نظم نوین و سلطنت نوین در ایران دارد.
 
به گفته این پژوهشگر، شناساندن ایران به آمریکا برای او بسیار مهم بوده اما این به دلیل این بوده که عیسی صدیق می‌خواسته تا آمریکایی‌ها با شناخت درست از ایران وارد پروژه نوسازی و مدرنیزاسیون در کشور شوند. در لابه لای کتاب هم اشاراتی در این باره شده و تمجید او از مورگان شوستر درباره بازسازی ایران جدید و اشاره به ۵۰ مدارس آمریکایی در همین راستاست.
 
او با اشاره به کاستی‌ها موجود در اندیشه صدیق عنوان کرد: صدیق تحلیل تاریخی درباره ایران ندارد و آن گونه که هم عصران او به ژرفای تاریخ ایران مسلط بودند او این مساله را نداشته است. او باور دارد که من ذیل اندیشه ترقی به این بحث می‌پردازم. از سوی دیگر عیسی صدیق  با فلسفه هم مانوس نبوده است. این فقدان‌هایی که در کتاب او بوده فقدان‌های بنیادی تاسیس دانشگاه در ایران است نه فقط فقدان بنیادی در این کتاب!
 
خلیلی با بیان اینکه مساله علم گویا از ابتدا مساله دانشگاه در ایران نبوده است یادآور شد: حال آنکه در پرسش عباس میرزا می‌توان رده‌هایی از پرسش از مساله علم را دید وقتی پرسید ای اروپایی چه داری؟ می‌توان دید که علم برای او مساله بوده است.
 
به گفته این محقق، نجات غلامی مترجم کتاب زبانی را برای این اثر انتخاب کرده که در شان یک فیلسوف نیست و او فلسفه و سبک ترجمه خود را عنوان نکرده که از چه نوع ترجمه‌ای و با کدام فلسفه به این کتاب پرداخته است. زبان کتاب نه زبان عصریت عیسی صدیق را نمایندگی می‌کند و نه به فارسی امروزی برگردانده شده است. کتاب زبانی معوج و سردرگم دارد.
 
این پژوهشگر گفت: زنده‌یاد دکتر قانعی راد ایده‌ای را مطرح کرد که منتهی به برگزاری این نشست شد که آیا دانشگاه در ایران عقلانیت افزوده است یا خیر. در نشست‌های دانشگاه و خرد ایرانی قرار شد در این باره اندیشیده شود و نجات غلامی در این نشست مطلب ارزنده‌ای ارائه کرد و به متن انگلیسی کتاب اشاره کرد و به آن ارجاع داد و در نهایت این کتاب را ایشان ترجمه کرد.
 
او با بیان اینکه پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی درباره انتشار کتاب شتابزدگی داشته است تاکید کرد: پژوهشکده اجازه نداد این کتاب رویش کار اصولی و مقدمه و موخره‌های جدی صورت بگیرد چون باید زبان متناسب با متن برای این کتاب انتخاب می‌شد در حالیکه متاسفانه این متنی که نقش تاریخی داشته سهل انگارانه با زبانی بد به تاریخ پیوسته است.
 
خلیلی در پایان گفت: ما با مدرنیته و مدرنیزاسیون هر مساله‌ای داشتیم اما اگر بنا بود حتی پروژه مدرنیزاسیون در ایران مانند مدرنیزاسیون روسی برسیم باید علم را بسیار جدی‌تر از اکنون می‌گرفتیم و به آن می‌پرداختیم. علم مدرن ساحت پیچیده‌ای از وجود انسان با جهان است و کارهای ما در این باره بیشتر شبیه شوخی است.
 
حسین میرزایی نیز در بخش دیگری از این نشست با پذیرفتن برخی ایرادات کتاب گفت: وقتی کتاب مناشری منتشر شد این واهمه به وجود آمد که نکند این کتاب عیسی صدیق باشد و بعد متوجه شدم که این دو کتاب با هم فاصله زمانی دارند و عناوینش هم متفاوت است اما مناشری کتاب عیسی صدیق را دیده و در منابع هم به آن ارجاع داده است. خود این تقدم در عنوان معنا را متفاوت کرده است. دغدغه صدیق نه اینکه نظام آموزشی و ساخت ایران مدرن نباشد بلکه بیشتر دغدغه‌اش ساخت ایران مدرن و نظام آموزشی است. این خیلی با هم تفاوت دارد. در کتاب مناشری او از آموزش در دوره قاجار شروع می‌کند تا به معاصر می‌رسد اما دغدغه صدیق ایران مدرن است و در کتاب هم این عبارات را می‌بیند.
 
او افزود: صدیق یک کارگزار ـ محقق است. نوشتارش هم با اینکه در زمان خود بسیار ارزشمند بوده اما وجه گزارش گونه کتاب پررنگ است و ممکن است با استانداردهای امروزی از حد یک رساله پایین تر باشد. از سوی دیگر نگاه گزینشی در این کتاب هست و از تاریخ ایران، دین و … بیشتر وجوه مثبت را مد نظر داشته است.
 
رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه در کتاب بحث تمرکز گرایی مشهود است عنوان کرد: به نظر می‌رسد که بحث فراهم کردن مقدمات برای دفاع از ساختار سیاسی و دولت متمرکز در کتاب برجسته است. در این اثر بارها و بارها بحث تمرکزگرایی و دولت ملت سازی مطرح می‌شود و این متن را می‌توان یکی از مقدمات برای طرح این موضوع دانست.
 
به گفته میرزایی، او دغدغه‌اش علم و دانشگاه نیست چون وقتی می‌خواهد ساختار نظام را بیان کند در زیر مجموعه‌های آن به اداره آموزش عالی اشاره می‌کند که با آموزش عالی امروزی بسیار متفاوت است. کار صدیق پیشادانشگاه و در شرف تاسیس است و به همین دلیل تمرکز کتاب بر تاسیس مدارس خصوصی و دولتی است. یکی از تشویش‌هایی که در کار صدیق است و تا حدی تاریخی است این است که در فراز پایانی مقدمه کتاب می‌گوید: «شاید چنین تصویری سبب شود آمریکایی‌ها بیشتر به ایران علاقه‌مند شوند و …»
 
این استاد دانشگاه عنوان کرد: او اشاره می‌کند که آن چیزی که ما در این بحث تمرکز گرایی در کشور داریم این است غربی سازی نیازمند این حکومت است و بدون آن به نتیجه نمی‌رسد. او ضمن اینکه بحث ایران راستین رابیان می‌کند تاکید هم روی دولت مترکز برای غربی شدن دارد و این به نوعی تناقض را در او نشان می‌دهد.
 
میرزایی در پایان گفت: آن چیزی که باعث شد فروغی و امثال او راه نجات را پهلوی اول بدانند، صدیق هم همین نگاه را دارد و نگاه او عمل گرایانه و کارگزارانه است. کتاب حاضر نیز دولت مدرن را دغدغه دارد و می‌گوید نظام آموزش در این دولت اساسی است و آموزش پیامد نظم اجتماعی است. 
 
 
 

این مطالب را به اشتراک بگذارید: