خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در آذربایجان غربی – فاطمه صمدزاده: «ایران با تعدد و تنوع مذاهب و اقوام مختلف آن، زیباست». این را «فلورانس مالخام» نویسنده آشوری ساکن ارومیه تائید و بر آن تاکید میکند؛ این رماننویس توانا معتقد است «رمانها آثاری است جهانشمول و مربوط به همه انسانها؛ فارغ از رنگ، نژاد و مذهب». تنوع مذهبی در ایران که از آن صحبت رفت، در مقدمه کتابهای خانم فلورانس نیز شرح داده شده است؛ او این سرزمین را شبیه رنگینکمانی از اقوام، و آن را مایه برکت ایران میداند. در روزهای آغازین سال نو میلادی، با فلورانس مالخام، نویسنده آشوری ساکن ارومیه، در منزل او به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر میگذرد.
ابتدا خودتان را کمی برای مخاطبان ما معرفی کنید.
فلورانس مالخام متولد مرداد ۱۳۴۸ شهر زیبای کرمانشاه و در۱۷ سالگی به خطه سبز و روحنواز آذربایجان غربی، شهر ارومیه با خاک حاصلخیز و مردمان صمیمی آن، نقل مکان کردم.
از چه سالی مشغول نوشتن شدید؟
نویسندگی را بهصورت جدی از سال ۸۸ شروع کردم. نوشتن خلق کردن است؛ خلق مکانها و لحظاتی که دوست دارید، آدمهایی متفاوت که میتوانید خوشبختشان کنید، اصلاحشان کنید، هر کار که میتوانید بکنید تا رشد کنند و بشنوند، آدمهایی که دوست داشتید در جهان زندگی میکردند. خلاصه {نویسندگی} راهی است که آرزوهایتان را بهگونهای حیرتانگیز برآورده کنید.
چرا داستان کوتاه نمینویسید و آیا نوشتن را از ابتدا با رمان شروع کردید؟
داستان کوتاه را دوست دارم اما هیچ استعدادی در نوشتن آنها ندارم و بهنظرم نوشتن داستان کوتاه بسیار سخت است و مهارت خاصی را طلب میکند به همین دلیل از اول با رمان آغاز کردم. اگر الان هم به گذشته برگردم، خیلی زودتر از اینها رماننویسی را آغاز میکردم و میکنم.
عناوین رمانهایتان را بر چه اساسی انتخاب میکنید؟
اسم رمانها را از رمان میچینم از بخشی که مفهوم خاصی برایم دارد. شخصیتهای اصلی داستانهای من نیز عمدتاً بانوان هستند و بیشتر از طبقه متوسط جامعه.
تاکنون چند رمان با چه عناوینی نوشتهاید و کدام رمانهایتان منتشر شده است؟
تاکنون دو رمان از من به چاپ رسیده است؛ «در اوج» و «نهالهای برومند». عشق به وطن، هویت ملی و دعوت به صلح از ویژگیهای آثار و نوشتههای من محسوب میشود.
داستان «در اوج» چگونه و از کجا در ذهنتان شکل گرفت؟
در سِنی که من هستم، آدم دلش میخواهد برگردد به دوران و خاطرات قشنگی که در گذشته داشته است؛ دلم میخواست با تجربهای که الان دارم، برمیگشتم به سنین بیست تا بیست وپنج سالگی ولی این محال است. دلم میخواست فداکاریها و زندگی افرادی که در خاطراتم بودهاند، یادداشت کنم و برای همیشه نگهدارم. در حقیقت یک جور احساس دین میکنم.
زمان رمانهای شما دوره معاصر است یا گذشته؟
داستانهای من بهصورت ادبی و نه محاورهای نوشته شدهاند و در زمان معاصر رخ دادهاند.
با توحه به اینکه دین شما مسیحی است، آیا بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم از دین مسیحیت هم در رمانهایتان صحبت کردهاید؟
در چیزی که مینویسید، خودتان وجود و حضور دارید؛ پس قطعا از مسیحیت هم چیزهایی میتوانید در نوشتههای من بیابید که غیرمستقیم بیان شدهاند. در یکی از کتابهایم به جوّ زندگی مسیحیان در بین هموطنان مسلمان پرداختهام و با نوشتن آن، میخواستم نشان دهم که تمام مردم در این شهر، اعم از مسلمان و مسیحی، مناسکی را که مربوط به دین و مذهب خودشان است، به راحتی انجام میدهند.
کتاب دیگرم در رابطه با خاطرات نوجوانیام است و کتاب دوم را زمانی که موج سریالهای کرهای وارد کشور شد و فرهنگ کرهای جوانان را جذب کرد، با این هدف نوشتم که آواز دهل از دور خوش است.
برخی چیزها را ما در زندگی خودمان انتخاب نکردهایم و خداوند انتخاب میکند که یکی پدر و مادر و دیگری سرزمینی است که در آن به دنیا میآییم و تا زمانی که زنده هستیم این دو هیچ تغییری نکرده و خاک، ما را تا رسیدن به ملکوت همراهی میکند.
راوی داستانهای شما معمولاً اول شخص است یا سوم شخص؟
راوی داستانهای من سوم شخص است.
در نوشتن رمان از منابع تاریخی هم استفاده میکنید یا فقط از ذهن خودتان کمک میگیرید؟
در نوشتن رمانهایم از منابع تاریخی استفاده نکردهام اما فضا و مکانها را اگر در داستان استفاده کنم، حقیقی هستند. در کل آمیزهای از چیزهایی که هست و چیزهایی که زاییده ذهنم است.
آیا اتفاقی افتاده که موضوعی به دهنتان بیاد ولی نتوانید بنویسید؟ و این موضوع در ارتباط با چه مسئلهای بوده است؟
بله، این موضوعات تاریخی بودهاند.
از کتابهایتان، اثری هم تابهحال به زبانهای دیگر ترجمه شده است؟
خیر، کتاب ترجمه شدهای ندارم و حقیقتا کتابهایم را در چنان جایگاهی هم نمیبینم که ترجمه شوند.
تجدید چاپ چه؟ هیچ یک از کتابهایتان بازنشر شدهاند؟
تنها چاپ اول کتابهایم موجود است و هر کدام هزار جلد منتشر شده و این برمیگردد به موضوع سود و زیان. چاپ کتاب در شهرستان مشکل است و از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکر میکنم که پیگیر چاپ کتاب بودند، چون مرکز نشر و پخش وجود ندارد، کتاب باقی مانده و میمیرد و باید کتاب از تهران چاپ و پخش شود.
دستگاههای فرهنگی استان از لحاظ مادی و معنوی حمایتی از شما میکنند؟
اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان آذربایجان غربی بعد از چاپ کتاب از طریق خریداری تعدادی کتاب معمولا صد جلد به نویسنده کمک میکند. از نظر معنوی نیز شخصا بسیار حمایت و تشویق شدهام و گاه بیشتر از خودم در ادامه دادن کار و طی مراحل تایید قدم برداشتهاند.
از کدام نویسنده ایرانی، ارمنی و خارجی تاثیر گرفتید؟
خانم زویا پیرزاد نویسنده محبوب من است. همچنین شاید بتوانید تاثیری از نویسنده خارجی، دانیل استیل هم در کتابهایم ببینید.
مخاطبان کتابهایتان با شما به چه صورت در ارتباط هستند؟
مخاطبانم هم از طریق فضای مجازی و هم مستقیما با من در ارتباط هستند.
خاطرهای از اهدای کتاب به فردی خاص در ذهن دارید؟
مهمترین شخصیتها برای من خوانندگانم هستند و گاهی عزیزانی که جهت تشویق، دیدار و حمایت قدم رنجه میفرمایند و به منزل من میآیند.
خانم مالخام شما عضو کتابخانه عمومی در استان هم هستید؟ میخواهم ارزیابیتان را به عنوان یک نویسنده از وضعیت کتابخانههای آذربایجان غربی بدانم.
بله، عضو کتابخانههای عمومی هستم. در سالهای مختلف در کتابخانههای مختلف عضو بودهام؛ چندسالش خاطرم نیست، اما آنچه که از کتابخانهها بیشتر به چشمم آمده، خالی بودن بخش بزرگی از قفسههای کتاب است.
به عنوان یک هموطن مسیحی، آیا از لحاظ گرفتن مجوز برای چاپ کتاب مشکل خاصی داشتهاید؟
برای گرفتن مجوز هیچ مشکل خاصی نداشتهام؛ درحالیکه بیشتر افراد میگفتند با مشکلات خاصی مواجه خواهی شد، ولی بهشخصه از سرعت عملی که در دادن مجوز چاپ کتابهایم داشتهاند، تشکر میکنم.
سخنی با مخاطبان خود اگر دارید، میشنویم.
من یک مادر هستم پس با تواضع، در برابر تمام مادران بزرگوار سر خم میکنم و تمنا دارم کتاب را همچون غذا از تولد برای فرزندانشان مهیا کنند. درست مثل سه وعده غذای سالم در روز، برای ادامه زندگی. |