به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، حماسه هشت سال دفاع مقدس، یادآور رشادتها، ایثار و از خودگذشتگی مردان و زنانی است که بیمنت و عاشقانه جان شیرین خود را برای دفاع از ناموس و کیان وطن کف دست گذاشتند و با هرچه در توان داشتند از ایران عزیز دفاع کردند تا ذرهای از خاک کشور به دست نااهلان نیفتد. داستان عاشقی کادر بهداشت و درمان کشور که این روزها به سنبل ایثار در جبهه مقابله با پاندمی کرونا تبدیل شدهاند، ریشه در همان سالهای دفاع مقدس دارد که این سپیدپوشان با کمترین امکانات و زیر آتش دشمن، با جان و دل به مجروحان رسیدگی کرده و بسیاری از آنها نیز جانباز و اسیر شده یا به فیض رفیع شهادت رسیدند.
یکی از این سپیدپوشان ایثارگر، امیر سرتیپ غلامحسین دربندی است که در زمان جنگ بهعنوان افسر بهداری لشکر ۹۲ زرهی خوزستان مشغول به خدمت بود. وی از روز ۳۱ شهریور ۵۹ (اولین روز جنگ تحمیلی) در مناطق عملیاتی خوزستان حاضر بوده و در تمامی عملیاتهای مناطق جنوب شرکت داشت.
این نویسنده، راوی دفاع مقدس و استاد دانشگاه که پیش از این در همايش انديشه و قلم ارتش بهعنوان راوی کتابهای «دکتر بدو» و «بوی گل مریم» تجلیل شده، در گفتوگو با خبرنگار ایبنا، از زاویهای کمتر دیده شده به روایت جنگ پرداخت.
رزمندگان ایرانی و کادر درمانی، در سالهای دفاع مقدس با وجود کمبود امکانات و حمایت قدرتهای جهان از عراق، با همه توان از آب و خاک و ناموس وطن دفاع و در برهههایی معجزه آفریدند. بهعنوان شخصی که آن لحظات را از نزدیک زندگی کردهاید، از خاطرات آن روزها بگویید.
رسته بهداری، مانند دیگر رستههای ارتش و نیروهای مسلح، از روز اول جنگ دوشادوش رزمندگان در خطوط مقدم جبهه وارد عمل شد. چون جنگ با کشته شدن، جانبازی، قطع عضو و اسارت همراه است، لذا بهداری نقش مهم و تعیینکنندهای دارد. در طول جنگ کادر بهداشت و درمان از پزشک و پرستار و بهیار تا راننده آمبولانس سعی کردند خدمات شایانی از خود نشان دهند و تا پایان جنگ هم در این امر موفق بودند.
در خطوط مقدم، وقتی کسی مجروح میشود، مراحلی که باید طی شود تا به پشت جبهه یا محل امداد و درمان برسد را اصطلاحا زنجیره تخلیه میگویند. زنجیر اول، انتقال مجروح از خط مقدم نبرد به ایستگاههای جمعآوری مجروحین است که اینکار گاهی با آمبولانس، گاهی با موتور و حتی مواقعی بهصورت دستی و پیاده انجام میشد. در ایستگاه امداد و درمان، مختصری رسیدگیهای پزشکی انجام میشد و از آنجا مجروحان باز به رده عقبتر که بیمارستانهای صحرایی یا شهرهایی مثل اهواز بودند، منتقل میشدند. در این مرحله، پس از یک درمان کاملتر مانند عملهای جراحی مقدماتی، مجروحان بهوسیله قطار و هواپیما به بیمارستانهای تخصصی دیگر شهرها انتقال داده شده و تحت درمان تخصصی قرار میگرفتند.
وظیفه ما انتقال مجروحان در زنجیر اول تخلیه (خط مقدم به ایستگاههای جمعآوری مجروحین) بود. طبیعی است در این مرحله که مجروح دارای جراحتی همچون قطع عضو یا زخمهای دیگری بود، باید کمکهای اولیه صورت میگرفت و مجروح به سرعت به عقب حمل میشد.
انتقال مجروحان به چه صورت و در چه شرایطی انجام میشد؟
در خط مقدم، چون آمبولانسهای چرخدار آسیبپذیری بالایی داشت، از نفربر که آسیبپذیری کمتری در مقابل گلولههای کالیبر سبک داشت، برای حمل مجروح استفاده میکردم. بهداری تمامی یگانهای ارتش این وظیفه را انجام میدادند و در کلیه یگانهای ارتش مانند گردان پیاده، زرهی یا یگانهای توپخانه، رسته بهداری هم وجود داشت. بچههای بهداری بسیار خوب عمل کردند، مثلا یکی از کارهای آنها سرعت تخلیه بود. در جنگ جهانی دوم، آمریکا سرعت تخلیه بیمار را بین سه تا پنج ساعت و در جنگ ویتنام آنرا به دو تا سه ساعت رسانده بود. اما در جنگ تحمیلی، ما این سرعت تخلیه را به ۲۰ تا ۴۰ دقیقه رساندیم. سرعت انتقال، نقش تعیینکنندهای در حیات مجروح که خونریزی و یا جراحتهای سخت و باز داشته، ایفا میکرد و لذا رساندن سریع این مجروحان به مراکز درمانی بسیار حائز اهمیت است.
برای اینکار مسئولان ارتش و سپاه تدابیری اندیشیدند، به اینصورت که خود را به جلو و نزدیک خطوط مقدم رساندند. در این راستا بیمارستانهای صحرایی مانند بیمارستان صحرایی خاتمالانبیاء (ص)، بیمارستان صحرایی حضرت زهرا (س)، بیمارستان صحرایی امام علی (ع)، بیمارستان صحرایی سومار و دهها بیمارستان صحرایی دیگر در غرب و جنوب کشور ساخته شد که برخی از بیمارستانها مانند خاتمالانبیاء (ص) فقط ۲۰ کیلومتر با خط مقدم فاصله داشتند که این برخلاف همه قواعد بینالمللی و جنگی است، چراکه کادر پزشکی باید در یک محیط امن به کار درمان بپردازند. حتی برخی از بیمارستانهای صحرایی ما زیر آتش توپخانه دشمن قرار داشتند.
آیا در جریان جنگ، بیمارستانها نیز مورد حمله دشمن قرار میگرفتند؟
بسیاری از این بیمارستانها مورد هدف قرار گرفتند و پزشکان و کادر درمان در آن بیمارستانها به شهادت رسیدند. مثلا بیمارستان خاتمالانبیاء (ص) که پشتیبانی از مناطق طلائیه، جزایر مجنون و منطقه عملیاتی خیبر را برعهده داشت، مورد اصابت قرار گرفت که در جریان این حمله دکتر رهنمون به شهادت رسیدند. یا بیمارستان صحرایی سومار مورد بمباران شیمیایی قرار گرفت. برخلاف قوانین و حقوق بینالمللی که در جنگ بیمارستانها نباید مورد حمله واقع شوند، در جنگ تحمیلی، بارها بیمارستانهای ما مورد حمله و اصابت قرار گرفتند. عراق در این حملات دو جرم مرتکب شد؛ نخست اینکه بیمارستان را زد و دوم اینکه از بمب شیمیایی استفاده کرد. در جریان این حمله دکتر احمد هجرتی از پزشکان نیروی هوایی ارتش و دکتر مصطفی رستمزاده از پزشکان نیروی زمینی ارتش و بسیاری از کادر درمان که مشغول مداوای مجروح بودند، به شهادت رسیدند، حتی در هنگام حمله شیمیایی، ماسک خود را از چهره برداشته و به صورت بیمار زدند و تحتتأثیر شیمیایی قرار گرفته و به شهادت رسیدند.
دشمن علاوه بر بیمارستانها، شهرهای پشت جبهه و خانههای مردم بیگناه را هم مورد اصابت قرار میداد و حتی مناطقی همچون سردشت بمباران شیمیایی شدند که بعد از جنگ جهانی اول، این نخستینبار بود که در جنگ، یک شهر بمباران شیمیایی میشد. در این وضعیت کار بهداری بسیار سخت میشد و بسیاری از پرسنل بهداری نیز تحتتأثیر عوامل شیمیایی قرار گرفته بودند و با اینحال باید به مردم هم امدادرسانی میکردند. عراق در جریان حملات شیمیایی از عوامل مختلفی همچون تاولزا، خفهکننده، خون و اعصاب استفاده میکرد.
در دوران دفاع مقدس، هم سلامت جسم و هم سلامت روح رزمندگان مورد توجه بود. در جنگهای جهانی موارد مسری و بیماریهای واگیردار مانند وبا، اسهال و … بسیار شایع بود و موجب مرگ بسیاری از رزمندگان و مردم میشد، اما در جنگ ما که طولانیتر بوده و ۲۸۹۰ روز (هشت سال) طول کشید، حتی یک مورد از شیوع بیماریهای واگیر نداشتیم که حاصل فعالیت، تلاش و مسئولیتپذیری کادر بهداشت و درمان بود که بلافاصله بعد از هر عملیات و بهصورت دورهای سعی میکردند، منطقه را گندزدایی کنند. در مناطق عملیاتی و جبهه، بمبها و مینهای عملنشده فراوانی وجود داشت که هم رزمندگان، هم مردم عادی و هم احشام روی آن میرفتند که آلودگی ایجاد کرده و زمینه را برای شیوع بیماریهای مسری فراهم میکرد. لذا پاکسازی این مناطق مهم بود.
آیا خدمات بهداشتی درمانی و رسیدگیهای پزشکی، به اسرا و مجروحان عراقی نیز ارائه میشد؟
کادر درمان ارتش و سپاه، شهدا و جانبازان زیادی تقدیم کردند و بسیاری از پزشکان و کادر درمان نیز اسیر شده و جزو آزادگان سرافراز ما هستند؛ ازجمله بزرگوارانی مانند دکتر هادی عظیمینیا، دکتر مجید جلالوند و دکتر کاکرودی از ارتش و دکتر پاکنژاد. برخی از این آزادگان عزیز ۱۰ سال رنج اسارات را در شرایط سخت تحمل کردند. دکتر هادی عظیمینیا که از ناحیه چشم دچار جراحت شدید شده بود، در اسارت چشمش تخلیه شد، مقداری از رودهاش را برداشتند و … وی با وضعیت بد بهداشتی و درمانی ۱۰ سال مورد شکنجه واقع شد. امکانات درمانی و پزشکی برای اسرا وجود نداشت. اما اینطرف، ما حدود ۷۲ هزار و ۱۱۳ اسیر عراقی در ایران داشتیم که با آنها در کمال انسانیت و محبت رفتار میشد. حضرت امام خمینی (ره) فرموده بودند که این اسرا مهمان شما هستند و باید طعم شیرین اسلام را به آنها بچشانید.
یک بیمارستان کامل را در اختیار اسرای عراقی قرار داده بودیم. در هر اردوگاهی کادر درمان ما به این اسرا رسیدگی و آنها را مورد معاینات پزشکی و درمان و جراحی قرار داده و حتی خدماتی مانند ساخت دندان و عینک به آنها صورت میگرفت. تعدادی از اسرای عراقی، چندی پیش نامهای به یکی از پزشکان جراح ما به نام امیر سرتیپ دکتر همایون افتخاری نوشته و از خدمات ایشان تقدیر کرده بودند. دکتر افتخاری در آن زمان رئیس بیمارستان ۵۰۵ ارتش در دارآباد بود که این بیمارستان کلا به اسرای عراقی اختصاص داشت. همان خدمات پزشکی و تجهیزات و غذایی که برای مجروح ایرانی مورد استفاده قرار میگرفت، برای مجروح عراقی نیز استفاده میشد.
امروز که استکبار ما را متهم به رعایت نکردن حقوق بشر میکند، خودشان در حق اسرا جنایت میکنند. در زندانهای گوانتانامو و ابوقریب و دهها زندان دیگر، اسرا و زندانیان مورد شکنجههای وحشیانه قرار میگیرند. اما بیش از ۱۰ سالی که اسرا در کشور ما حضور داشتند، از همه حقوق انسانی، خدماتی، درمانی و حتی فرهنگی برخوردار بودند. حتی برای اسرا کلاسهای آموزش فنی و حرفهای مانند نجاری، آهنگری، تعمیرات موتور، خیاطی، تذهیب و مینیاتور برگزار میشد. برخی از این اسرا در این مدت استادکار شده و به کشورشان بازگشتند که این در هیچجای دنیا سابقه ندارد.
در زمان جنگ، علاوه بر انتقال جانبازان و مجروحان خودمان، مجروحان دشمن را هم در کمال انسانیت و اخلاق به عقب منتقل میکردیم. حتی کشتههای دشمن را نیز عقب آورده و دفن میکردیم، چون میتوانست موجب سرایت آلودگی و بیماری شود. این پیکرها در گورستانی مجزا با عنوان گورستان متجاوزان بعثی عراق دفن میشدند و در پایان جنگ هم تمامی این پیکرها در مقابل شهدای خودمان با عراق مبادله شدند. امروز ببینید آمریکا چه جنایتهایی را در نقاط مختلف دنیا انجام میدهد و حتی تعداد زیادی از مردم عادی در شهرها و روستاها و حتی در مراسم عروسی مورد حملات آنها و متحدانشان قرار گرفته و به شهادت رسیده یا بیخانمان میشوند. درحالیکه امام تأکید کرده بودند که خلبانان شجاع ما در زمان جنگ، بیمارستانها و شهرها، مراکز مسکونی و مدارس و بازارها را نزنند و خلبانان ما زیر فشار ضدهواییهای دشمن، سعی میکردند فقط مراکز حیاتی مانند وزارتخانهها، فرودگاهها و پایگاهها را مورد اصابت قرار دهند.
در مجموع جنگ ما بیشتر از آنکه یک جنگ روی زمین باشد که دو طرف بهروی هم شلیک میکنند، یک باطن معنوی در وجود رزمندگان ما بود. به بیان حضرت امام (ره)، ما در جنگ حقانیت خود را به دنیا ثابت کردیم. جنگ ما، جنگ حق و باطل بود و از آدم تا ختم آدم وجود دارد.
فداکاریهای کادر درمان و پزشکی از دوران دفاع مقدس تا روزگار کنونی ادامه داشته است. از مصادیق امروزی ایثار این سپیدپوشان به چه مواردی میتوان اشاره کرد؟
علاوه بر تلاشهای کادر درمان در دوران دفاع مقدس و پس از آن، امروز هم که میبینیم مدافعان سلامت در خط مقدم مبارزه با بیماری کرونا اینطور فداکاری میکنند، میتوانیم بگوییم اینها از نسل همان سپیدپوشان روسپیدی هستند که در زمان دفاع مقدس آنطور فداکاری میکردند و همان فداکاری در جان و روح همه کادر درمان وجود دارد. شهدای زیادی نیز در راه مبارزه با کرونا و حفاظت از جان مردم تقدیم کردهایم که از نسل همان کادر درمانی هستند که در زمان جنگ با فداکاری و ایثار ایستادگی میکردند و به درمان مجروحان در سختترین شرایط ادامه میدادند.
سخن پایانی …
در پایان جنگ تحمیلی، رزمندگان ما توانستند بخشهایی از پنج استان کشور را که دشمن تصرف کرده بود، آزاد کنند و امروز که در چهلمین سالگرد دفاع مقدس هستیم، خوشحالیم با عزت و سرافرازی به مردم اعلام کنیم، یک سانتیمتر از خاک کشورمان در دست دشمن باقی نمانده و با فداکاری و شهادت و جانبازی و اسارت بسیاری از جوانان و رزمندگانمان، در مقابل ملتمان سرافراز و سربلند هستیم. در دفاع مقدس زیر هیچ قرارداد ننگینی را امضا نکردیم و رزمندگان توانستند عزت و افتخار ابدی را برای کشور ما به ارمغان بیاورند و برگهای زرینی را در تاریخ ما رقم بزنند.
درباره جنگ در قالبهای مستند، روزشمار، خاطرات و حتی در قالب داستانی کتابهای زیادی تألیف و منتشر شده، اما خاطرات کادر بهداشت و درمان کمتر نوشته شده و در این زمینه خلأ احساس میشود. ضروری است شرح این رشادتها و ازخودگذشتگی پرسنل درمانی بهویژه برای نسل جوان و کسانی که آن سالها را از نزدیک درک نکردهاند، نوشته و منتشر شود.
در پایان آرزوی بهبودی و سلامتی برای همه بیماران، خصوصا جانبازان عزیز را از خداوند متعال مسئلت دارم.