به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بیستو پنجمین روز از اولین ماه سال، در تقویم رسمی ما به عنوان روز ملی عطار نامگذاری شده است. همین نامگذاری سبب شده ۲۵ فروردین هر سال، عطارپژوهان و عطار دوستان به زادگاه و آرامگاه این شاعر و عارف بزرگ رهسپار شوند و طی یک یا نهایتا دو روز برنامهای با یاد عطار داشته باشند، ولی آیا این یک یا دو روز تمام سهم عطار از ایران امروز است؟ آیا نباید عطارکه خود را از هفت یا هشت قرن پیش تا به اینجا رسانده را به ذهن مخاطب امروز نزدیک کرد؟ سهم عطار در تصحیح و پژوهش چیست و چرا گنجینه بزرگ داستانها و روایتهای عطار در اقتباسهای ادبی ما به سمت سفر میل میکند؟ این سوالات و سوالات دیگر بهانهای شد تا در آستانه روز ملی عطار با مهدی محبتی، پژوهشگر و دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان که کتابی درباره عطار در دست نگارش دارد، گفتوگویی داشته باشیم که به شرح زیر است:
در ابتدا کمی درباره وضعیت عطارپژوهی در سالهای اخیر توضیح بدهید به نظرتان چقدر کار میشود؟ اطلاع دارید که به تازگی پژوهشی درباره عطار صورت گرفته یا خیر؟
در مورد عطار کارهای زیادی در حال تکوین است، که امسال منتشر خواهد شد؛ یکی از این آثار، کتاب خودم است که حدود ۶ سال روی آن کار کردم و امیدوارم که امسال یا سال آینده منتشر شود. تازهترین کار برای عطار که جدیدا منتشر شده، تصحیح «تذکرهالاولیا» است، که شفیعیکدکنی آماده کرده و در نمایشگاه کتاب امسال عرضه خواهد شد. میتوان گفت مهمترین کاری که امسال درباره عطار انجام شده، همین تصحیح تذکرهالاولیا شفیعیکدکنی است. کار بنده هم یک کار پژوهشی درباره عطار است و در واقع تحلیل مبانی عرفانی زمانی و عطار است، که کار مفصلی است، ولی هنوز به طور کامل آماده نیست و نمیتوان خیلی درباره آن صحبت کرد.
تصحیح و چاپ آثار عطار به چه صورت است؟
در مورد عطار کارهایی که قبلاً پورنامداریان کرده بود، تصحیحاتی که شفیعیکدکنی انجام داده و بهخصوص کار «هلموت ریتر»، جزو کارهای اساسی است که انجام شده. بعد از آن خیلی کار آنچنانی صورت نگرفته است. البته سهیلا صارمی، پوران شجیعی و خود استاد فروزانفر قبلا روی عطار کار کردند، ولی غیر از این کارها، کار متفاوتی انجام نشده است.
شعر عرفانی عطار در میان شاعران دیگر چه جایگاهی دارد و تاثیر او بر شاعران بعد از خود را چگونه میبینید؟
عطار شاعر بسیار ممتاز و متفاوتی است. برخی با استناد به شعر مولانا که: «عطار روح بود و سنایی دو چشم آن/ ما از پی سنایی و عطار آمدیم»، یک مثلث از این سه شاعر تشکیل میدهند و میگویند سنایی کار را شروع کرده، عطار آن را ادامه داده و مولانا به کمال رسانده است؛ اما این تصور اساساً غلط است، چون عطار دنیایی بسیار متفاوت و متمایز از مولانا و حتی سنایی دارد و نباید عطار را دنباله آنها دید؛ بلکه باید خودش را به صورت مستقل دید، که بنده در همین کتاب در دست نگارشم اینها را بررسی کردهام.
ویژگی عرفان عطار این است که با گزارههای متعارف و مقبولی که در جامعه رایج است سر سازگاری ندارد و به قول دکتر زرینکوب به نوعی صدای بخش معترض جامعه است و اینطور نیست که بگوییم طبق الگوی نظام احسن، هر چه که به او گفتند، آنها را پذیرفته و تبلیغ کرده است؛ بلکه عطار دستگاه عرفانی متفاوتی دارد که با بسیاری از گزارههای عرفانی نابهنجاریهای اجتماعی و بعضا بیمعنایی وجود ستیز میکند، اما با این وجود، دو سر دارد؛ یک سر آن تسلیم و سر دیگر کاملاً اعتراض است. به همین خاطر به او سخنگوی جناح معترض جامعه میگویند، که متاسفانه به خاطر شرایط اجتماعی و فرهنگی عرفان عطار خیلی پیرو پیدا نکرد؛ چون عرفان فرهنگی ما بیشتر عرفان تسلیم است تا اعتراض یا مقابل.
البته افرادی چون شیخ محمود شبستری هم داریم که میگوید: «مرا از شاعری خود عار ناید/ که از صد قرن چون عطار ناید». یا مثلا فروزانفر میگویدبشر باید ۴۰۰ سال دیگر برود تا بفهمد عطار چه میگفت و چه منظوری داشت. در هر حال نگاه جهان مدنی و زبان عطار کاملاً از سنت عرفانی ما متمایز است.
آیا قبل از عطار هم شاعر یا ادیبی با این نوع نگاه به عرفان داریم یا اینکه عطار اولین کسی است که از عرفان برای اعتراض بهره میجوید؟
یکی حلاج است، که میتوان گفت عطار به نوعی ادامه عرفان حلاجی یا به عبارتی نو حلاجی است؛ منتها حلاج به زبان عربی است و میراث او خیلی به زبان فارسی نیست. علاوه بر این بخشی از نگاه سنایی هم در عطار یافت میشود. سنایی دو نوع نگاه دارد، به همین خاطر دچار تعارضهای سهمگینی در وجود خودش هست. در واقع بخشی از نگاه سنایی به عطار میرسد، اما عطار، آنچه که از سنایی به دست او میرسد را به نوعی تفکیک و دستهبندی میکند. در مجموع بیشتر از همه میراث نگاه حلاجی است و بخشی هم از عرفای دیگری است که از خراسان و غرب جهان اسلام به عطار رسیده است.
درباره تذکرهالاولیا به عنوان یکی از آثار مهم مولانا بحثهای تاریخی فراوانی است که میگوید روایتهای آن، ساختگی است؛ به نظر شما آیا عطار در ساخت این روایتها عمد داشته، یا جایگاه مشایخ و صوفیه به صورتی بوده که این داستانها به صورت غلوآمیز درباره آنها گفته شده است؟
عطار در مقدمه تذکرهالاولیا میگوید که چون دیدم زمانه از جهت توجه به میراث عرفانی رو به افول نهاد است و کسی به آنها توجه نمیکند؛ بنابراین به خاطر وضعیت اجتماعی و دور شدن مردم از میراث عرفانی، سعیکند که بهترین و گزیدهترین روایتها و گفتههای عرفا را جمع کند، تا از بین نرود -شبیه کاری که علامه مجلسی برای حدیث می کند- که در این گردآوری، کار درست و نادرست همه چیز جمع میشود و این طور نیست که همه روایتهایی که آورده را خود او قطعاً قبول داشته باشد. از طرفی تصویر تذکرهالاولیا دو بخش است، که در انتساب بخش اول آن به عطار، تقریباً شکی نیست، ولی قسمت دوم که بعداً اضافه می شود، محل اختلاف است؛ ضمن اینکه جامی هم در نفحات الانس میگوید: "گفتههایی که به عطار منسوب کردهاند." یعنی با نوعی احتیاط میگوید، شاید این گفتهها از عطار نباشد؛ بنابراین ما در اینجا با سه مسئله سروکار داریم. یک اینکه آیا تمام تذکرةالاولیا از عطار هست یا خیر؟ دوم اینکه آیا فقط بخش اول تذکرةالاولیا از عطار است یا اینکه بخش دوم آن هم هست؟ و سوم در صورت ثابت شدن اینکه هر دو بخش از عطار است، عطار خود چقدر به این روایتهایی که ذکر کرده اعتقاد داشته است؟ چون ممکن است ما حرفهایی بزنیم، یا چیزهایی از دیگران نقل کنیم، که خودمان هم خیلی با آن موافق نباشیم، اما باید آنها را منتقل کنیم. این همان بحثی است که افرادی چون مهدی حمیدی، علی دشتی و منتقدین عطار خیلی به آن توجه نکردند و از این جهت عطار را مورد نقد و نقض قرار دادند، که مثلا زبان عطار خیلی قوی نیست، یا مثلا میراثش عقلستیز است؛ ولی باید توجه کرد نقش عطار به عنوان کسی که حدود ۲۰۰۰ روایت را جمع کرده است، بیشتر نقش جامع ممتازی است که میخواسته میراث را از خطر دور نگه دارد؛ ضمن اینکه بنیاد نگاهش، اساسا انسانگرایانه و احترام به کرامت انسان است؛ البته نه انسان آرمانی عرفان، بلکه انسانی که با گوشت، خون و تمام وجودش درد و رنج می کشد و نمی تواند تسلیم متعارفات عرفان باشد.
آرامگاه عطار در نیشابور
شما از اقتباس جدیدی که «بهروز غریبپور» از داستان «شیخ صنعان» در قالب «نمایش اپرای عروسکی» روی صحنه برده و خیلی هم استقبال شده؛ اطلاع دارید؟ به طور کلی نظرتان درباره این گونه کارها چیست؟
بنده یکی، دو تا از کارهای این چنینی غریبپور مثل «شمس و مولانا» را دیدهام، منتها داستان «شیخ صنعان» را ندیدهام. این کارها از نظر سادهسازی مطالب خوب است، چون به هرحال مطالب را ساده و به زبان روز ارائه میدهند، ولی کار غریبپوریا مثلا «پری صابری»، هیچ عمق لازم را ندارد و خیلی سطحی است. در واقع آنها فرم کار را میگیرند، اما اصلا نمیتوانند به عمق پیام و نگاه مولانا، عطار، حافظ و… نزدیک شوند، چون کار آنها این نیست. مشکل فرهنگی ما این است که آن بزرگانی که در مورد آثار بزرگ عرفانی استخوان خرد کردهاند، زبان و فرم امروز را ندارند و کسانی هم که به فرم و زبان امروز مسلط هستند، عمق لازم برای این فرهنگ را ندارند. بنده کار جدید غریبپور را ندیدهام، اما «شیخ صنعان» مهمترین و کلیدیترین قصه همه آثار عطار است، حتی به نوعی از خود «منطقالطیر» هم مهمتراست؛ بنابراین بعید میدانم که آن عمق عجیبی که در قصه شیخ صنعان و خود عطار است، بتواند در یک نمایش عروسکی نشان داده شود، البته بنده باید ابتدا این نمایش را ببینم، اما اما اگر بخواهم آثار دیگر غریبپور را معیار قرار دهیم، بعید میدانند به آن عمق نگاه نزدیک شده باشد.
به نظر شما چطور میتوانیم آموزههای بزرگانی چون عطار را برای مخاطب امروز نزدیکتر و ملموستر کنیم؟
این مسئله یک مقدار اراده جمعی میخواهد. باید برنامهریزی کلان صورت گیرد و از طریق آموزش و پرورش و خانوادهها کار ارائه شود و اصلا دولت بخواهد این آموزهها گسترش پیدا کند. البته این موضوع یک مقدار وضعیت اقتصادی مناسبتر، آدمهای مستعد و مسئولین میخواهد که کادرسازی کنند و کاری نیست که با چاپ چند کتاب و نظیر این کارها انجام شود. چون اصلاً الان کسی کتاب نمیخواند و به فرهنگ توجه ندارد. امروز مردم بیشتر درگیر مسائل دلار، ویزا، ماشین، ناامنی روحی و این قبیل مسائل هستند و بزرگترین قربانی آن هم ادبیات و فرهنگ است. بنابراین این مسئله کار سادهای نیست که بتوان با چهار تا کتاب یا نمایشنامه مردم را به آن نزدیک کرد.
در دهههای اخیر کتابهای مثل شاهنامه و برخی داستانهای مثنوی مولانا برای کودکان بازنویسی شده است، اما هیچ وقت با عطار چنین کاری نشده است، به نظر شما آیا چنین قابلیتی برای آثار عطار هم وجود دارد؟
بله صددرصد، چون همانطور که عرض کردم ،عطار حدود ۲ هزار قصه دارد که پتانسیل بازنویسی دارند، اما این کار تخصص میخواهد، چون روی عطار کم کار شده است. روی شاهنامه و مولانا خیلی کار شده و مطالب فراوان است، اما برای عطار تنها کار اساسی هنوز همان «دریای جان هلموت ریتر» در مرکز بحث است. البته کارهای دیگری هم انجام شده، اما کار اساسی که بتواند به بقیه خط بدهد، هنوز صورت نگرفته است. |