به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم، «از درون سیاه چاله شماره چهار بوی جنگل میآید خانم» رمان عاشقانه اجتماعی که در فضای بیمارستانی در شهر قم میگذرد. مرد جوانی که زندگی تکراری از یک آسانسور تا اتاقک استیجاره ای اش دارد ناگهان دل به زنی مطلقه میدهد و مدتی زندگی اش را جلایی تازه میدهد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
یک هفته است دارم روزنامه میخرم. روزنامهای که حتی برای یکبار هم آن را باز نکردهام. روزنامه میخرم از دختری که چند هفته است یا چند ماه که آمده توی دکهی روزنامهفروشی سر سه راه. نمیداند یک هفته است عاشق چای شهرزاد شدهام. یک هفته است فهمیدهام قیمت روزنامهی جامجم توی شهرستان و تهران با هم فرق دارد. یک هفته است فهمیدهام آگهی جامجم چهارشنبهها مشتری بیشتری دارد و همان صبح زود تمام میشود. یک هفته است فهمیدهام قهوه اسپرسو آدم را بیخواب میکند. یک هفته است فهمیدهام انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است. یک هفته است که این دختر رفته است توی سیاهچال دلم… یا من کشیده شدهام توی سیاه چاله ی چشمهایش و ذرهذره دارم به افق رویداد سیاه چالهی او تبدیل میشوم. یک هفته است که دندان درد ندارم. اصلا درد ندارم.
رمان « از درون سیاه چاله شماره چهار بوی جنگل میآید خانم» از سوی نشر سرای کتاب در زمستان ۹۷ با ۱۳۲ صفحه به چاپ رسیده است.
اما رمان «دب اکبر دب اصغر دب متوسط» مجموعه خاطراتی است که بارها ذهن شخصیت داستان را از کودکی تا بزرگسالی اش درگیر کرده است. این خاطرات مثل تصاویری موهوم هر شب به سراغش میآیند. انگار که عشق درمان همه ی دردهای زندگی است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
عشق از تو نمیپرسد صبحانه خوردهای یا نه؟ نمیپرسد حالت خوب است یا نه؟ حتی از تو اجازهی ورود هم نمیگیرد. عشق مثل مرگ است وقتی بیاید باید تسلیم بشوی. بیچون و چرا دستهایت را ببری بالا و بگویی" آماده ام…. فقط نگذار رسوا شوم"
رمان «دب اکبر دب اصغر دب متوسط» هم از سوی نشر تالیا در بهار ۹۸ با ۱۳۶ صفحه به چاپ رسیده است. |