برای فراتررفتن از جهان شیءواره سرمایه‌داری راهی جز تن دادن به لعنت شی‌وارگی نداریم

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «والتر بنیامین یا به سوی نقدی انقلابی» نوشته تری ایگلتون از دو بخش تشکیل شده است، مجموعه‌ای از مفاهیم اصلی بنایمین نظیر «هاله»، «تاریخ» و «سنت» و غیره را مطرح می‌کند و می‌کوشد برخورد مفهومی بنیامین با پدیده‌هایی چون باروک را با ژست‌های مشابه کسانی چون تی‌.اس.الیوت و آر.لیویس و غیره محک بزند. ایگلتون، در بخش اول، از منظر لکان و دریدا وجوهی از کار بنیامین را که پیش از این تا حدودی مغفول و مبهم مانده بودند برجسته می‌کند و از این منظر خاص بر آن‌ها نور می‌تاباند. این کار تلاشی است برای اینکه بنیامین را که کم‌وبیش به چهره مطلوب مطالعات فرهنگی بدل شده از پیوستار تاریخ نقد ادبی بیرون بکشد. در بخش دوم، او مفاهیم بنیامین را به شکلی خلاقانه در پس‌زمینه نظریات و نزاع‌های موجود در حوزه نقد ادبی قرار می‌هد و می‌کوشد از مجموع این مباحث طرحی کلی از نقدی انقلابی به دست دهد. ایگلتون می‌نویسد: «این کتاب را … نوشته‌ام تا در عین‌حال دست ما پیش از معاندان به بنیامین برسد.»
 
محسن ملکی و مهدی امیرخانلو (مترجمان کتاب) در گفت‌وگو با ایبنا از نگاه بنیامین به ساختار زبانی گفته و به این پرسش‌ها پاسخ داده‌اند که اساسا نسخه ماتریالیستی امید رستگارکننده که بنیامین به آن اشاره دارد با توجه به شکل امروزی رابطه کالا و خریداران بالقوه‌اش امکان‌پذیر است؟ و آیا حقیقتِ مد نظر والتر بنیامین که از دید او با آکادمیسم بورژوایی هم‌دست شده می‌تواند با این نسخه بالاخره خود اصیلش را نشان بدهد؟
 
جایی که بنیامین از فاسد شدن اندوهبار زبان به‌وسیله معنا و زنجیرشدنش به منطق می‌گوید، واقعاً چه میزان منظورش ساختارهای زبانی ا‌ست که طی سالیان سال شکل گرفته و اتفاقاً حامل هژمونی مردسالاری هستند؟
 
در این‌جا ایگلتون به دوره آغازین کار بنیامین اشاره دارد که در آن بنیامین در جستجوی زبان پیشاهبوطی است، یعنی زبانی که هنوز دچار شقاق درونی گفتار و نوشتار نشده است و خصلت مادی و حسانی خود را دارد. شاید برای توضیح این موضوع بد نباشد نقل قولی از خود بنیامین بیاوریم: «پاسخ این پرسش که "زبان چه چیزی را منتقل می‌کند؟" این است که "هر زبانی خودش را منتقل می‌کند"»؛ منظور او در اینجا زبان پس از هبوط است، زبانی که اشیاء در آن غایبند و زبان کاری جز بیان غیاب اشیا نمی‌کند. از این رو وقتی از فاسد شدن اندوهبار زبان به شکلی حسرت‌بار سخن می‌گوید منظورش همین اتفاقی است که پس از هبوط بر سر زبان می‌آید. پس تمایزی که بنیامین در این‌جا مطرح می‌کند میان زبان پیش از هبوط و پس از هبوط است و به فاسد شدن زبان به معنای نفوذ هژمونی مردسالار نظر ندارد. البته ناگفته نماند که بنیامین به هیچ وجه هم‌چون لیویس و الیوت دچار نوعی ایدئالیسم زبانی نیست، یعنی زبانی که در آن قسمی بی‌واسطگی ایدئولوژیک در کار است و به تولید شعرهایی کمک می‌کند که به قول الیوت با امعا و احشا درک می‌شوند. زبان پیشاهبوطی قسمی برساختۀ هرمنوتیکی است برای نور تاباندن بر «ماهیت فی‌نفسه» زبان که به بهترین شکل در درام باروک متجلی می‌شود.
  
این‌که والتر بنیامین معتقد است تاریخ از سمت بدش پیش می‌رود یا مثلاً اگر راهی به فراسوی شی‌وارگی وجود داشته باشد این راه از دل همین شی‌وارگی می‌گذرد نه از کنارش؛ آیا می‌تواند بیانگر این تحلیل گفتمان چپ باشد که نبرد طبقاتی و تبعیض‌ها نهایتاً به آنچه که اتوپیای برابری‌طلبانه یا سوسیالیسم است می‌انجامد؟ یا آن‌طور که در بخشی از کتاب با اتکاء به نوشته‌های لوکاچ مطرح می‌شود تقلیل یافتن پرولتاریا به نمونه اعلای کالا مقدمه رهایی این طبقه است؟
 
چنان‌که ایگلتون اشاره کرده، «آغاز کردن از سمت بد» یکی از پیش‌فرض‌های روش‌شناختی بنیامین است. یعنی ماتریالیسم تاریخی به جای دور زدن ابژه تجربی، خود را در آن و تمامی دوکساهای شکل‌گرفته در حول آن غرق می‌کند: «جدا کردن حقیقت از کذب هدف روش ماتریالیستی است نه نقطه عزیمت آن. به عبارت دیگر، نقطه عزیمت آن ابژه‌ای است که سرشار از خطا یا همان دوکسا است». برای فراتررفتن از جهان شیءواره سرمایه‌داری راهی جز تن دادن به لعنت شی‌وارگی نداریم. از این رو بنیامین در بدو امر از تن دادن به هر نوع تعالی دم دستی، برای مثال گریز به قسمی وضع اولیه روسویی، سر باز می‌زند، و خود را به تاریخی سراسر ماخولیایی و لعنت‌زده می‌سپارد، اما در عین حال سعی می‌کند در دل همین بستر ماخولیایی به دنبال نطفه‌های رستگاری بگردد که در لبه‌های این جهان پرپر می‌زنند. کارگرانی که به قول رانسیر «جزء بدون سهم» جهان سرمایه‌داری‌اند و به هیچ تقلیل یافته و هیچ محتوای جوهری ندارند، دقیقاً به همین دلیل می‌توانند حامل امر کلی باشند؛ هیچی که همه می‌شود. آدورنو و بنیامین هر دو از نوعی ممنوعیت به تصویر کشیدن ایجابی اتوپیا دم می‌زنند تا تن به تصوری ایدئولوژیک از اتوپیا ندهند، یا به قول آدورنو: مارکس و انگلس دقیقاً به‌خاطر تحقق اتوپیا بود که دشمن آن بودند.  
 
اساساً این نسخه ماتریالیستی امید رستگارکننده که در سوال بالا نیز به آن اشاره شد با توجه به شکل امروزی رابطه کالا و خریداران بالقوه‌اش و وقتی خود بنیامین هم اشاره می‌کند که پرسه‌زن در این وادی توانایی رقابت با کالا را ندارد و وقتی حتی مقوله‌ها، مفهوم‌ها و نمادهای ضد مصرف‌گرایی و … عملاً به کالایی برای عرضه مبدل می‌شوند چقدر می‌تواند کارگشا باشد؟
 
لوکاچ در تاریخ و آگاهی طبقاتی مقوله فتیشیسم کالایی مارکس را به تمامیت مناسبات اجتماعی سرمایه‌داری تسری داد و نام آن را شیءواگی گذاشت. اما وقتی دست به چنین جهش نظری می‌زد، در مخیله‌اش  هم نمی‌گنجید که روزی شیءوارگی به ابعاد فاجعه‌بار کنونی‌اش برسد، وضعیتی که در آن سرمایه‌داری از هرچیز حتی گفتارهای انتقادی سرمایه‌ستیز نیز برای بیرون کشیدن ارزش اضافی بهره می‌برد، همچون شکمی بزرگ که تقریباً همه چیز را در خود هضم می‌کند. اما در این حالت که سرمایه‌داری به تمامیتی غول‌آسا بدل گشته و تقریباً هیچ چیز از نظارت این امپراتوری عظیم نمی‌گریزد، شاید بتوان از منظری هگلی گفت که دقیقاً به دلیل این قسم تمامیت یافتن سرمایه در این زمانۀ ظلمانی است که چیزهای پیش‌پاافتاده و نامشهود، یعنی دقیقاً همان چیزهایی که بیش از هرچیز دیگر توجه بنیامین را به خود جلب می‌کردند، می‌توانند پیوستار تاریخ را منفجر کنند.

 
تحمیل سیاست‌زدایی بر مضامین و محتواها و زبان و هرآنچه رنگ و بوی فرهنگ و هنر دارد چقدر با این زنجیر شدن زبان با منطق گره خورده است، و در این شرایط آیا حقیقتِ مد نظر والتر بنامین که از دید او با آکادمیسم بورژوایی هم‌دست شده می‌تواند خودش را نشان بدهد؟ ولو با همان به‌اصطلاح تجاوز یا خشونت طبقاتی؟
 
کتاب خاستگاه درام سوگناک آلمانی رساله استادی بنیامین بود که به یمن آن می‌خواست به قول ایگلتون برای خود قبای استادی بدوزد، اما به تلخی دریافت که «شیوه کهن تولید آکادمیک» که به تیغ کهنه سیاست‌زدای خود، حقیقت را مجروح کرده و آن را به بازی رساله‌های بی پایان دانشگاهی بدل ساخته، هرگز به کسی که سودای منفجر کردن پیوستار تاریخ را دارد اجازه ورود به این بازی را نخواهد داد. از این رو این رساله بنیامین را باید به معنای آلتوسری کلمه نوعی «پیکار طبقاتی در تراز نظریه» دانست؛ جالب توجه است که استادان فاضل دانشگاهی در درام باروک چیزی جز نسخه پست هنجارهای کلاسیک نمی‌دیدند. بنیامین با این کتاب قصد داشت پیوستار تخت شیوه تولید آکادمیک را منفجر کند و رد شدن آن به دست استادان دانشگاهی زخم پیکار طبقاتی را در تاریخچه خود کتاب ثبت کرده است. بنابراین حق با ایگلتون است که این کتاب «مقدمه‌ای ضروری است برای دفاع بعدی بنیامین از انقلابی‌گری ضدتراژیک یکی مانند برشت».
 
نویسنده در کتاب از ضمیر زنانه she برای اشاره به «حقیقت» استفاده کرده که اتفاقاً از دید او به خوابی مرگ‌بار رفته و برای بیدار شدن نیازمند تجاوزی دوباره است، حالا تحت نام خشونت طبقاتی؛ هم‌پوشانی این عبارت تجاوز و ضمیر زنانه آیا بار دیگر تعریف همان ساختار زبانی که بنیامین حتی نقد هم بر آن وارد می‌کند نیست؟

نیچه در فراسوی نیک و بد حقیقت را به زنی تشبیه می‌کند که تا به حال از چنگ فلاسفه گریخته است، زیرا توری که فلاسفه برای به چنگ آوردن این پروانه فرار استفاده کرده‌اند تور نامناسبی بوده است. بنیامین نیز حقیقت را زنی می‌داند که دم و دستگاه معرفت‌ساز آکادمی بورژوایی در پی اخته کردن و به چنگ آوردن آن بوده است. بنیامین برای به چنگ آوردن این موجود فرار توری جدید پیش می‌نهد، خشونت طبقاتی. از این رو بنیامین تلاش می‌کند از گفتار دانشگاه که به ماشین تولید کارشناس‌هایی بدل شده که کاری جز توجیه وضع موجود ندارند، و از زبان شیءواره شده علمی بگریزد و پیکار طبقاتی را به عنوان راه حلی عملی برای نجات دادن حقیقت عرضه کند.
 
سوال آخر این‌که شما در مقدمه اشاره کرده‌اید که نام بنیامین در ایران نیز به نوعی مبارزه طبقاتی در تراز نظریه بدل شده است. در مورد این موضوع توضیح دهید.
 
ما از ترجمه این کتاب دو هدف داشتیم؛ در این سال‌های اخیر کتاب‌هایی چاپ شده است که در آن‌ها از بنیامین برای تحلیل مسائل روزمره و فرهنگ استفاده شده و بنیامین به چهره اعلای مطالعات فرهنگی تقلیل داده شده، موضوعی که مترجمان کتاب عروسک و کوتوله نیز سال‌ها پیش درباره آن هشدار داده بودند. ما با ترجمه این کتاب قصد داشتیم بنیامین را از چنین خوانش اخته و سیاست‌زدوده‌ای بازپس‌ گیریم و نشان دهیم که در نقد فرهنگی و ادبی بنیامین قسمی سیاست انقلابی نهفته است، سیاستی که بیش از همه در رفتن او به سمت برشت تجلی پیدا می‌کند. از طرف دیگر قصد داشتیم کاری کنیم که بسیاری از مسائل زیباشناختی مغفول‌مانده در آثار بنیامین از نو مطرح شوند، مسائلی ماتریالیستی که امید داشتیم مطرح شدن‌شان باعث بازفعال‌شدنِ تنشی بارآور در میدان نقد ادبی معاصر باشد و باعث منحل شدن مسائل بی‌ارزشی شود که در حال حاضر به موضوعات اصلی نقد ادبی بدل شده‌اند.
 

این مطالب را به اشتراک بگذارید: