نشر چیست و ناشر کدام است؟

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ابوالقاسم شهلایی مدیر انتشارات نقش و نگار با ارسال یادداشتی به ایبنا به وظایف ناشران در فرهنگ و ادب این کشور و سهم ناشران در فرهنگسازی اشاره و دلایل خود را در این زمینه ارائه کرده است.
 
متن این یادداشت به شرح زیر است:

نشر چیست و ناشر کدام است؟​
به نظر می‌رسد برای ارائه‌ تصویر دقیقی از وظایف نشر و ناشر باید آن را بازشکافی کرد. به نظر من، که جای شرح و بسط دارد، مبنا، محور و اساس آموزش‌ در کشور ما، در مدرسه و دانشگاه، آموزش‌ ایدئولوژیک است؛ آموزش ایدئولوژیک، علم‌محور نیست، فکر‌محور و تفکرگرا و تخیل‌برانگیز نیست؛ حافظه‌محور، حافظه‌گرا، کنکوری مسلک، تستی‌مآب، نمره‌گرا و مدرک‌گراست و هدف آن هم پرورش فرد ایدئولوژیک تراز آن آموزش‌هاست. اصلاح سرچشمه‌هایش به دست نشر و ناشر نیست، به دست دانشگاه و مدرسه بر اساس اسناد بالادستی غیر ایدئولوژیک و برنامه‌ریزی‌های جامع و دراز مدت و نیز اجرا در یکی‌دو نسل توسط افراد معتقد و وفادار بدان‌ است.
 
تولید فکر، آن‌طور که بعضا پنداشته می‌شود، بر عهده‌ ناشر نیست، در توان او هم نیست؛ ابزار، امکانات، مقدمات و لوازمی سخت‌افزاری و نرم‌افزاری می‌خواهد که جزو تعریف "وظایف آموزشی" است. ناشر تابع آن‌ و ثمره‌بردار از آن‌ است و باید و می‌تواند آن تولیدات را بسط و گسترش دهد، و البته، نشر، به عنوان یک بنگاه اقتصادی فرهنگی محل کسب‌و‌کار و سودآوری هم هست. انتظار از او هم صرفا در همین راستا و در همین محدوده می‌تواند باشد. ادعای اصلاح فرهنگ کشور توسط ناشر مانند ادعای اصلاح فرهنگ و مدیریت جهان توسط "یک دولت" است. این ادعا، ادعایی گزاف است، دماغ بیهُده پروردن است، خام‌اندیشی است.
 
 در تقسیم کار امروزین، نهادها تعریف شده‌اند، وظایف معین است و از خلط و تلاقی یکی با دیگری باید پرهیخت؛ همان‌طور که در اداره‌ ترافیک تهران و اصلاح هوای آن نزدیک ۲۰ سازمان و ارگان دخالت دارند و چون در دست‌و‌پای هم پیچیده‌اند و وظایف‌شان تعریف شده نیست و تو در توست، هم کار سامان نمی‌یابد و هم کسی مسئولیت مشخص نمی‌پذیرد، همچنین اگر قرار باشد نشرما کار آموزش ابتدایی و متوسطه و نیز آموزش عالی را انجام دهد، تولید علم کند، خلق فکر کند، اصلاح باورهای ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک کند و مانند این‌ها، پس سازمان آموزش‌و‌پرورش و نهاد آموزش عالی و این همه سازمان و نهاد دولت‌ساخته و غیر دولت‌ساخته که هر کدام هم بخشی از بودجه‌ عمومی و خصوصی را می‌بلعند به چه کار می‌آیند و چرا تأسیس شده‌اند؟
 
به علاوه، اگر همه‌ ناشرهای جهان هم جمع شوند نه توان مالی و نه توان علمی آن را دارند که کار نظام آموزشی و سامانه‌ فرهنگی را انجام دهند، حتی اگر وظیفه‌شان بدانیم که نمی‌دانیم. حتی ترویج کتابخوانی، تقویت علاقه و اشتیاق همگانی به خواندن، فکر کردن، نوشتن و دانستن هم کار ناشر نیست و در همه‌ کشورهای توسعه‌یافته، هم نهاد متولی دارد، اعم از نهادهایی که نام بردم و غیر آ‌ن‌ها و هم "سامانه‌ فرهنگی" جامعه به آن سمت جهت‌گیری کرده است؛ لجستیک و غیر لجستیک. آری، ناشر می‌تواند کتاب خوب(با هر تعریفی که قائل باشیم) کتاب خواندنی، کتاب مروج فرهنگ و اخلاق، کتاب برانگیزاننده‌ تخیل، تفکر و خلاقیت، کتاب شادی‌آفرین، آرامش‌بخش، سرگرم‌کننده و هر کتابی که جامعه از آن استقبال می‌کند یا مایلیم استقبال کند منتشر کند، اما این‌ها تولید فکر و فرهنگ نیست؛ بسط و ترویج و تعمیق و در یک کلام "نشر" آن است؛ همان که از ناشر انتظار می‌رود.
 
این‌جاست که باید ابهام‌زدایی کرد و تأکید کرد که این وظیفه، ملازم سوداگری، عافیت‌طلبی یا صرفا در اندیشه‌ کسب‌و‌کار بودن نیست؛ عمیق‌تر از این‌هاست و به تقسیم کار اجتماعی و تفکیک تعریف‌های نهادی بازمی‌گردد. همچنان که ناشر، مبارزه‌ سیاسی نمی‌کند و وظیفه‌ نهادها، احزاب و سازمان‌های سیاسی بر عهده‌ او نیست؛ در هیچ کجا، توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته. اگر هم در کشوری توسعه‌نیافته، ناشری مبارزه  سیاسی کند، کاری استطرادی و فرعی است، وظیفه‌ دیگران را انجام می‌دهد. ناشر بماهو ناشر، کار سیاسی می‌کند ولی مبارزه‌ سیاسی نمی‌کند؛ کار سیاسی‌اش هم فی‌المثل ترویج افکار و اندیشه‌های سیاسی است، فکر سیاسی را "نشر" می‌دهد، تعمیق می‌کند، ولی "کنش سیاسی" بر عهده‌ او، به‌عنوان ناشر، نیست.
 
بنابراین، با مطالبه‌گری و اصرار بر درخواست‌های منطقی و معقول، در حوزه‌ نشر، مخالفت که نباید کرد هیچ، باید هر جا بشود و امکان داشته باشد از شخص، مقام یا نهاد مسئول درخواست متناسب کرد و پایش ایستاد. اما در این‌جا سخنم این است که مثلا نمی‌توان از وزارت ارشاد درخواستی داشت که مربوط به او نیست و سر نخ، در مواضع دیگر بوروکراتیک یا سیاسی و در "مسندهای قدرت" است و وزارت مذکور نمی‌تواند آن‌ها را برآورده کند. از ناشران هم انتظار گزاف نمی‌توان داشت و بار اضافی بر دوش ایشان نمی‌توان نهاد؛ چه ناشر بزرگ باشد یا کوچک یا متوسط، پولدار یا بی‌پول، نشرش سودآور باشد یا نباشد. "تفکر اتوپیایی" برای نشر ما، آن را به بی‌راهه می‌برد و برایش سم مهلک است.
 
 

این مطالب را به اشتراک بگذارید: