تونی هورویتز، برنده پولیتزر ۱۹۹۵ از دنیا رفت

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از نیویورک‌تایمز، تونی هورویتز، برنده جایزه پولیتزر سال ۱۹۹۵ در بخش گزارشگری روز دوشنبه در ۶۰ سالگی در بیمارستانی در واشنگتن از دنیا رفت.
 
جرالدین بروکز، همسر هورویتز که خود نویسنده و برنده جایزه پولیتزر رمان است گفت که هورویتز هنگام پیاده‌روی از حال رفته و به زمین افتاده است. او را به بیمارستان جورج واشنگتن منتقل کردند و دلیل مرگش هنوز مشخص نیست.
 
وقتی آقای هورویتز برنده پولیتزر شد از کارمندان مجله «وال استریت» بود و برای گزارش‌هایش درباره شرایط بد طبقه کارگر و حقوق‌های پایین شغل‌هایی که در بخش بازیافت زباله یا مرغداری هستند محبوب شد. کمی بعد برای مجله نیویورکر درباره خاورمیانه مطلب نوشت و در نهایت به نگارش آثار غیرداستانی رو آورد.
 
علاقه‌اش به موضوع جنگ منجر به نگارش کتاب «متحدین در اتاقک زیر شیروانی» شد که جزء پرفروش‌های مجله نیویورک‌تایمز هم قرار گرفت.
 
پس از آن اثر پرفروش «عرض آبی» را نوشت که درباره اکتشافات و ماجراجویی‌های جیمز کوک بود. آخرین کتابش تحت عنوان «جاسوسی در جنوب» درباره زندگی فردریک اول‌مِستِد، طراح محله سنترال پارک است.
آقای هورویتز ساکن ماساچوست بود و برای خواندن بخش‌هایی از کتابش در کتابفروشی محبوب «سیاست و نثر» به واشنگتن آمده بود.
 
دیوید ویلیام بلایت، یکی از استادان دانشگاه ییل و مدیر مرکز مطالعات برده‌داری، مقاومت، و لغو برده‌داریِ مرکز گیلدر لِرمان درباره تونی می‌گوید: «تونی در کتاب‌هایش یکی پس از دیگری ژانر منحصر به فرد خود را در تاریخ و روزنامه‌نگاری ایجاد کرد. علاقه او به موضوع برده‌داری آینه‌ای در برابر ما گرفت تا بیماری‌های سیاسی جنگ‌های داخلی و دوره برده‌داری را مشاهده کنیم.»
 
تونی هورویتز در سال ۱۹۵۸ به دنیا آمد. پدرش جراح مغز و اعصاب و مادرش نویسنده بود. وقتی شش ساله بود دریافت که پدربزرگش مهاجری از تزارهای روسیه است که بعدها به عنصری مهم در جنگ‌های داخلی آمریکا تبدیل شد. در دانشگاه براون لیسانس تاریخ و در دانشگاه کلمبیا روزنامه‌نگاری خواند.
 
در سال ۱۹۹۰ به همراه همسرش جایزه روزنامه‌نگاری خارجی هال بویل را برای پوشش دادن اخبار جنگ خلیج فارس دریافت کرد.
 
یک بار در مطلبی در مجله تایم نوشته بود: «دوست دارم پس از مرگ من را مردی از منطقه شمال بدانند که با طبقه کارگر مصاحبه کرد، امید داشت شرایطشان بهتر شود و آن قدر حرف‌هایشان را مهم می‌دانست که کتابی برایشان بنویسد.»
این مطالب را به اشتراک بگذارید: