آیا خارجی‌ها موثرترین عامل فروپاشی سلسله قاجار بوده‌اند؟

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- احمد ابوالفتحی: پرسش از چرایی زوال خاندان‌های حکومتی از دیرباز یکی از پربسامدترین پرسش‌هایی بوده است که ذهن اهل تاریخ و علاقه‌مندان به این رشته را به خود مشغول ساخته است. کتاب «چرا قاجاریه فروپاشید» نوشته داریوش شهبازی، نویسنده‌ای که به‌ویژه با تحقیقاتش در زمینه تهران‌پژوهی شناخته شده است از آخرین تلاش‌ها در زمینه تامل در چرایی سقوط یک خاندان حکومتی محسوب می‌شود.
 
از خصوصیات کتاب این است که به طور کامل بر منابع دست دوم و البته فارسی متکی است. تنها اثری که به ادعای بخش منابع کتاب، از نسخه انگلیسی‌اش در نوشتن مطالب کتاب بهره‌برداری شده است، کتابی از مورگان شوستر است که چند ترجمه از آن با نام اختناق ایران به فارسی منتشر شده است و نسخه قابل قبولی از آن را نیز نشر ماهی با ترجمه حسن افشار چند سالی هست که به بازار فرستاده. این خصوصیت کتاب، به اثر کیفیتی بیشتر تحلیلی و کمتر تحقیقی داده است. هدف نویسنده آشکارا و به صورت متمرکز رسیدن به پاسخی جامع برای پرسشی است که نام کتاب از آن گرفته شده است: «چرا قاجاریه فروپاشید؟»
 
رویکرد تحلیلی نویسنده باعث شده است که مطالب کتاب سرفصل‌بندی‌های متعددی داشته باشند. نویسنده از همان چکیده اثر تمایل خود به شماره‌گذاری و ارائه فهرستی از عوامل موثر در شکل‌گیری وضعیت‌های گوناگون را نمایان می‌سازد. به عنوان نمونه نویسنده عوامل موثر در عدم توفیق قاجاریه در توسعه و پیشرفت کشور تا عهدنامه ترکمانچای را ۱٫ ضعف در کشاورزی به سبب بیابان‌های وسیع و آب کم؛ ۲٫ جمعیت اندک که هرگز فراتر از ده تا یازده میلیون نرفت و سبب اندکی آن کشاورزی ضعیف و ناامنی کشور بود؛ ۳٫ ناامنی؛ ۴٫ ناپایداری حکومت؛ ۵٫ کارشکنی شاهزادگان  در اثر حسادت به عباس میرزا؛ ۶٫ مقابله روحانیون با توسعه‌اندیشی‌های عباس میرزا و در نهایت ۷٫ اقتصاد ضعیف معرفی می‌کند. (۱۰)
 
شاید این فهرست عوامل را بتوان دستکاری کرد. برخی از آنها علت و معلول یکدیگر هستند. مثلاً ناامنی و کشاورزی ضعیف علت جمعیت اندک نامیده شده. و در عین حال هر سه این عوامل علت ضعف قاجاریان تا پیش از ترکمانچای. اینکه علل یک پدیده، علل پدیده‌ای دیگر هم باشند و در عین حال آن پدیده خود نیز علت آن پدیده ثانویه باشد، شاید کمی ثقیل به نظر بیاید و خواننده را نسبت به منطق بنیادین فهرستی که ارائه شده مشکوک کند و باعث شود ذهن خواننده به تشکیک در جامع و مانع بودن فهرست برود و البته تشکیک در جامع و مانع بودن این فهرست امری طبیعی است.

به ویژه اگر توجه داشته باشیم که نویسنده این عوامل را تا زمان امضای عهدنامه ترکمانچای موثر در عدم توفیق قاجار می‌داند و در عین حال امری بسیار مهم را نادیده می‌گیرد: اینکه پیش از عهدنامه ترکمانچای حکومت قاجاریه و ایران سال‌ها درگیر جنگ بوده است. همان جنگی که به عهدنامه ترکمانچای منجر شده است. آیا منظور نویسنده در این تقسیم‌بندی، عوامل ضعف قاجاریه تا پیش از جنگ‌های ایران و روس بوده؟ یا اینکه نویسنده جنگی ۲۵ ساله را در عدم توفیق قاجاریه موثر نمی‌داند؟

       
 
همچنین نویسنده «عوامل موثر در عدم توفیق قاجاریه در توسعه و پیشرفت کشور» پس از عهدنامه ترکمانچای را این‌گونه ارزیابی می‌کند: «دولت ایران بعد از این عهدنامه ننگین به صورت نیمه‌مستعمره روسیه درآمد و پس از شراکت منحوس انگلستان با این کشور دیگر هیچ‌گاه استقلال نداشت و هرگز امکان رفع عیوب فوق‌الذکر را نیافت و کار مملکت روز به روز بدتر و وخیم‌تر شد، تا این دو کشور دست از حمایت قاجاریه برداشتند و عاقبت این سلسله فروپاشید. این دو کشور هرگز اجازه ندادند کشورهای دیگر در ایران نفوذ و فعالیت کنند.» (10)
 
لحن نویسنده در این پاراگراف به گونه‌ای است که به مخاطب القا می‌شود اگر نفوذ روسیه و انگلستان نبود تمام مشکلات بالا و از جمله جمعیت اندک، ضعف کشاورزی، ناامنی و… حل می‌شد و کشور به سمت صلاح و فلاح پیش می‌رفت. این در حالی است که به گفته نویسنده، بناست علل و عوامل درونی و بیرونی فروپاشی قاجاریه در کتاب بررسی شود. پرسش اینجاست که اگر نبود تضمین سلطنت  فرزندان عباس میرزا به وسیله روسیه که در همان عهدنامه ترکمانچای مندرج است، آیا از اساس سلسله قاجار بسیار زودتر از سال ۱۳۰۴ فرو نمی‌پاشید؟
 
اینکه ایران پس از عهدنامه ترکمانچای در حالت نیمه‌استعماری قرار گرفت و نیز در اینکه خروج روسیه پس از انقلاب بلشویکی، از صحنه سیاست ایران، در فروپاشی سلسله قاجار موثر بود توصیف‌هایی قابل قبول و قابل توجه از وضعیت ایران در زمان قاجاریه است، اما این سوال را نیز می‌توان طرح کرد که آیا «فروپاشی اتحاد سه ضلعی» که نویسنده کتاب برای تبیین چرایی فروپاشی قاجاریه طرح کرده است، تنها عوامل موثر در این امر بوده‌اند؟
 
نویسنده معتقد است: «زوال سلسله قاجار از عصر روشنگری ناصری آغاز شد و با انقلاب مشروطیت ادامه یافت و با خروج روسیه از ایران به سبب انقلاب بلشویکی سال ۱۹۱۷ میلادی و قطع امید انگلیس از قاجاریان کامل شد. اتحاد سه ضلعی آنها از هم پاشید و سلسله قاجاریه هم ناتوان از ادامه راه، از حکومت باز ایستاد.» (ص: ۹)
 
اینگونه نیست و نویسنده نیز البته در متن کتاب، آنجا که تلاش نداشته است همه چیز را فرموله کند، پیچیدگی و چندوجهی بودن مسئله فروپاشی و علل و عوامل موثر در‌ آن را نشان داده است. کتاب همان‌گونه که گفته شد چهار بخش دارد. در بخش اول نقش عوامل خارجی در فروپاشی قاجاریه بررسی شده است. در این بخش، به صورتی خلاصه نوع ایفای نقش کشورهایی مانند روسیه، انگلستان، عثمانی و آلمان در فضای سیاسی ایران مورد توجه قرار گرفته و تاثیر جنگ جهانی اول و قراردادهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ در فروپاشی قاجاریه بررسی شده است.
 
بخش دوم کتاب عوامل اقتصادی و اجتماعی فروپاشی را بررسی می‌کند. عواملی نظیر نقصان در سیستم حمل و نقل، سطح پائین سواد و فراگیر بودن بیماری‌های متعدد، سرکوبی صنایع داخلی که غالباً صنایع دستی بودند، نابودی مزارع گندم و پنبه و… با فراگیر شدن کشت خشخاش، فراگیری فقر و فساد و مهاجرت‌های فراگیر به ویژه به مناطق آسیای مرکزی، قحطی‌های خانمان‌سوز، عدم وجود نظام مالیاتی عادلانه و کمبود جمعیت.
 
فصل سوم عوامل امنیت و نظامی موثر بر فروپاشی در مقولاتی نظیر ظهور بابیان، فراگیر شدن جمهوری‌خواهی، شکل‌گیری مشروطه و مقابله نهادهای جدید سیاسی و اجتماعی با نهاد سلطنت از سوی دیگر ساخت نامناسب سیستم خانخانی، فراگیر بودن راهزنی و… مورد بررسی قرار می‌دهد.
 
فصل چهارم نیز به عوامل سیاسی فروپاشی نظیر واگذاری افراطی امتیازات اقتصادی و تجاری به عناصر غیرایرانی، ناکارآمدی نهادهای حاکمیتی و دولت، بحران جانشینی و نیز بحران مشروعیت مورد بررسی قرار می‌دهد.
 
با وجود همه این عوامل، آن عاملی که بیش از همه مورد توجه نویسنده است، تاثیر قدرتهای خارجی و به ویژه روسیه در انحطاط ایران و در نهایت فروپاشی قاجاریه است. نویسنده معتقد است: «روسیه پس از شکست ایران و تصرف بخش عظیمی از این کشور باقیمانده ایران را هم رها نکرد بلکه با همراهی انگلیس آن را به صورت بیمار محتضری درآورد که نه توان حرکت داشت و نه می‌مرد و این وضعیت هولناک، ایران را از پیشرفت بازداشت و تا اواخر سده نوزده به کشوری بی‌نهایت فقیر و ضعیف بدل ساخت.» (9)
 
اینکه با وجود همه دلایل و عواملی که خود نویسنده ذکر می‌کند، یک عامل تا این میزان پراهمیت و اساسی نشان داده می‌شود، این پرسش را پیش می‌آورد که آیا نمی‌توان به این قائل شد که در فروپاشی قاجار یک عامل اصلی به نام نفوذ خارجیان وجود داشته و عوامل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی داخلی عوامل فرعی بوده‌اند؟ این پرسشی است که نویسنده به تلویح و در لابه‌لای سطور متنش به آن پاسخ مثبت داده است. حتی اگر که مدعی باشد برای عوامل داخلی و خارجی به یک میزان اهمیت قائل است.
 
این مورد را درباره کتاب «چرا قاجاریه فروپاشید» نباید نادیده گرفت که کتاب اطلاعات فراگیر و جالبی درباره وجوهی کمتر مورد توجه قرار گرفته از حکومت قاجار، به ویژه برای مخاطبی که به صورت تخصصی مقوله مطالعه در زمینه تاریخ معاصر ایران را پی‌گیری نمی‌کند به همراه دارد.
 
کتاب «چرا قاجاریه فروپاشید» نوشته داریوش شهبازی را نشر ماهریس در ۴۶۰ صفحه، با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۶۹۰۰۰ تومان در سال ۱۳۹۸ منتشر کرده است.

این مطالب را به اشتراک بگذارید: