خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مریم منصوری: نوروز یکی از کهنترین جشنهای ایرانیان است که همواره به حضور و زندگی خودش در گست ره ایران بزرگ ادامه داده است. محمد بقاییماکان درباره نوروز میگوید: روزی که جمشید، پادشاه پیشدادی، برتخت مینشیند و انوار خورشید که بر تخت او میتابد، جهان را منور میکند و مردم آن روز را روز نو مینامند و نوروز میخوانند و از آن پس، هر سال این روز را جشن میگیرند. با محمد بقاییماکان درباره نوروز در گستره ایران بزرگ، گفتوگویی داشتهایم که در پی میآید:
پیشینه تاریخی و قدمت نوروز را توضیح دهید؟
گرچه درباره نوروز، کتابهای بسیاری تالیف شده و درباره این آئین بسیار نوشتهاند، ولی نوروز تاریخچهای بسیار کوتاه دارد. بدین معنی که روزی است جمشید، پادشاه پیشدادی، برتخت مینشیند و انوار خورشید که بر تخت او میتابد، جهان را منور میکند و مردم آن روز را روز نو مینامند و نوروز میخوانند و از آن پس، هرسال این روز را جشن میگیرند. اما آنچه که نوروز را بهعنوان یک جشن یا آئین، بسیار ارزشمند میکند، دیدگاهها و نکتههای درخور تامل و توجهی است که در این آئین قرار دارد که هرکدام از آنها شامل دهها مقاله و حتی کتاب شده است که نشاندهنده ارزشهای والایی است که در این آئین وجود دارد.
عیدهای فصلی در ایران باستان چگونه بود؟
ما سه جشن بزرگ در تاریخ فرهنگی خودمان داریم که اگر بخواهیم آنها را به ترتیب زمانی بشماریم از این قرارند؛ جشن سده، که بنیانگذار آن هوشنگ پیشدادی است. بعد، نوروز که آن را به جمشید نسبت میدهند و سپس مهرگان که فریدون آن را بنیاد نهاد. ایرانیان از روزگار گذشته دو جشن بزرگ داشتهاند؛ نوروز که در بهار و موقع رویش گیاهان و بالیدن درختان بود و مهرگان که درختان و گیاهان، محصولشان بهدست میآمد. در آن موقع هم جشنی به نام مهرگان میگرفتند که جشن پاییزه نامیده میشد و در مجموع در ایران باستان ما دو جشن بزرگ فصلی داشتیم؛ جشن بهاره که همان نوروز است و جشن پاییزه که جشن مهرگان است.
آیا بین نوروز و ایزدان گیاهی ارتباطی است؟
ارتباطی بین ایزدان گیاهی در فرهنگ ایرانی با جشن نوروز نمیبینم. چون ما در فرهنگ ایرانی «سپندارمزدا» داریم که ایزد بانوی زمین است. درست است که نوروز در بهار جشن گرفته میشود و اصولا به گردش طبیعت مربوط است و فصلی که زمان زایش طبیعت هست و در یک زمان هم که طبیعت شروع میکند به درخود فرو رفتن و خواب زمستانیاش به آرامی شروع میشود، جشن دیگری میگیرند که مهرگان نامیده میشود. هردوی اینها به نوعی میتوانند نشانه یا علامتی برای نمایش زندگی و مرگ باشند. اما همانطور که گفتم در فرهنگ فارسی ما «سپندارمزدا» داریم که دختر اهورا نگهبان زمین است و تمام گیاهان یا رستنیها در دل این بانو پرورش پیدا میکنند.
آیا آئین نوروز ارتباطی با سوگ سیاوش دارد؟ باتوجه به اینکه از خون سیاوش هم گیاهی میروید.
براساس دسیسهای که سودابه همسر کیکاووس برای سیاوش میچیند که میخواهد با او ارتباطی پنهانی داشته باشد و سیاوش قبول نمیکند سیاوش را بهعنوان کسی که چشم طمع به او داشته به شوهرش معرفی میکند و کیکاووس برای اینکه بیگناهی سیاوش ثابت شود به رسم روزگار او را به آزمون آتش دعوت میکند که اگر خطایی نکرده باشد، سالم از آتش بیرون بیاید و اگر خطاکار باشد به دام آتش گرفتار میشود. براساس این اسطوره که مشابهش در قرآن نیز ابراهیم خلیل است، سیاوش از آتش میگذرد و آتش بر او سرد میشود. اما این مراسم ربطی به نوروز ندارد و پر سیاوشان که از خون سیاوش روییده اسطورهای است که ساخته شده و ارتباط به نوروز ندارد و هیچ پیوندی میان این دو آئین نیست هرچند که هنوز امکان دارد بهطور محلی این مراسم برگزار شود. کمااینکه در فارس برگزار میشود ولی ارتباط عمومی با نوروز ندارد.
کمی درباره آئینهای نوروز توضیح دهید؟
نوروز دارای آئینهای پیشینی، میانی و پسینی است. آئینهای پیشینی مراسمی هستند که قبل از نوروز برگزار میشوند؛ چه به وسیله خانمها که خانهتکانی میکنند، سبزه میاندازند و وسایل کهنه را دور میریزند و وسایل نو را جایگزین میکنند که اینها جنبه خصوصی دارند و چه آئینهایی که جنبه عمومی دارند نظیر میر نوروزی، غول بیابانی، کوسهبرنشین، حاجی فیروز و چهارشنبه سوری. در نوروز هم آئینهایی نظیر هفتسین و دید و بازدید وجود دارد و سیزدهبدر که آئین پسینی است. من همه اینها را در کتاب «نگرشهای ایرانی» به تفصیل شرح دادم که اگر کسی تمایل به مطالعه در این زمینه داشته باشد میتواند به آن کتاب رجوع کند.
کمی بیشتر درباره آئینهای پیشینی نوروز توضیح دهید؟
آئینهای پیش از نوروز همه پیامآور شور و نشاطی هستند که درباره نوروز به مردم ابلاغ میشود همین حاجیفیروز با آداب و رفتار خاص خودش که نیاز به توضیح خیلی مفصل دارد به مردم این پیام را ابلاغ میکند که جشن بزرگی در راه است. هم لباس سرخش نشانه شادی است هم صورت سیاهش مبین این است که هر زمستان رفتنی است و سیاهی برای کسانی باقی میماند که نمیخواهند به برآمدن سپیده صبح و نور نوروز اعتقاد داشته باشند و آن را باور کنند. یا مراسم غولبیابانی که یک شخص خیلی بلندبالا و تنومند را انتخاب میکردند و پوست گوسفند بر آن میپوشاندند و به صورت غولی در میآوردند که بچهها در کوچه بهدنبالش میدویدند و او میخواند: «من غول بیابانم / سرگشته و حیرانم».
تمام این مراسم قبل از نوروز اجرا میشد و امروزه همه آنها به بایگانی تاریخ سپرده شده و نشاندهنده آن شور و حالی است که مردم خودشان را آماده میکردند تا به استقبال تحول و پویایی زندگی بروند. شرح همه اینها طولانی است اما در مجموع این آئینها موجب نشاط و تحرک جامعه میشود و این ویژگی باعث خلاقیتهای ذهنی است. جامعهای که ذهنش با نشاط همراه نباشد یا سرخوشی و نشاط در آن نباشد روحیهای افسرده پیدا خواهد کرد. غول بیابانی با آن حرکات دلانگیز و آوازهایی که در کوچه و پسکوچه با دایره و تنبک میخواند و مردم بهدنبالش راه میافتادند و شادی میکردند از جامعه ما رخت بربسته و در نتیجه غول اعتیاد سربرآورده است. در حالی که اگر آن غول مورد بیمهری قرار نمیگرفت، ایبسا که همین آئینهای نشاطانگیز باعث میشد که ما امروز با غول اعتیاد سروکار نداشته باشیم.
کمی درباره نشانهشناسی هفتسین توضیح دهید.
هفتسین تاریخ بسیار کهنی دارد و میشود گفت همپای خود نوروز است و نمیشود زمان مشخصی برای پیدایش آن تعیین کرد. اما قدیمیترین تعریف در کتاب «التفهیم» ابوریحان بیرونی آمده که معتقد است در نوروز از محصولات گیاهی در سینیهای مختلف دربار پادشاهان و منازل مردم میچیدند و معتقد بودند که هرکدام از این محصولات که در آن زمان در بهار رشد بهتری داشته باشند، آن سال آن محصول پرمایهتر خواهد بود. عدس یا گندم یا محصولات دیگر را در سینیهایی سبز میکردند و هرکدام که رشد بهتری داشت کشاورزان در آن سال همان محصول را میکاشتند تا نتیجه بهتری از کشتشان به دست آورند.
البته بعدها بهعنوان یک سنت دیرپا ، هفتسین با نوروز حرکت کرده و آمده و مواردی هم به آن اضافه شده که تخممرغ رنگی و ماهی قرمز از آن جمله است. که هرکدام از اینها برای خودش معنایی نمادین پیدا کرده است که سیب نشانه مهر و محبت، ماهی نشانه حرکت و پویایی و سبزه نشانه تازگی و طراوت است. اما اصل قضیه این است که عدد ۷ از دیرباز در نزد ایرانیان بهعنوان عددی مقدس محسوب میشود و به همین علت ما در بسیاری از موارد میبینیم که این عدد در باورهای دینی هم رسوخ پیدا کرده و برای مثال در حالی که آسمان از نظر علمی ثابت شده که دارای ۹ مرتبه است ولی معمولا گفته میشود که آسمان ۷ طبقه دارد. اینها موضوعاتی ریشه دار است و بحث درباره هریک از آنها نیاز به شرح مفصلی دارد.
لطفا درباره تقدس عدد هفت توضیح بیشتری دهید.
هفت عددی است که جنبه اسرارآمیزی دارد. فرض کنید که ایرانیان در خانوادههای شاهنشاهی بزرگترین پسر را بعد از بهدنیا آمدن به دایههایی میسپردند که به دینداری و پاکی نامور بودند و هفت دایه در طول سالهای عمرش تا جوانی برای او انتخاب میکردند که هم دایه و هم مربی آنها بودند و بعد از ۷ سالگی به او سوارکاری و شکار میآموختند. در ۱۴ سالگی او را به یک آموزگار بسیار خردمند و دانا میسپردند که او فنون نظامی و علوم زمان را یادش دهد. بههرصورت عدد ۷ به هر علتی که شما بخواهید دربارهاش فکر کنید ریشه طویلی دارد که داستانش مفصل است چندان که خانم انیما ریشیمل کتاب مفصلی درباره ۷ دارد. هفت حالت تقدس پیدا کرده، مثل عدد ۱۲ که آن هم یک عدد مقدس است. سال ۱۲ ماه دارد، ما ۱۲ امام داریم یا در آئین مزدیسنا کمربندی که دور کمرشان میبندند که من زردشتی هستم از ۳ تا ۴ لایه تشکیل میشود.
علاوه بر هفتسین ما ۷ آسمان و ۷ امشاسپند داریم که تقدس عدد هفت اصلا از همان هفت امشاسپند آمده که یاران اهورامزدا هستند و در ادیان ابراهیمی تبدیل شدهاند به هفت ملک مقرب که اسرافیل، جبرئیل و میکائیل از آن جملهاند یا هفته که از هفت روز تشکیل شده است این را هم در نظر داشته باشید که در کشورهایی نظیر تاجیکستان و گرجستان ما بهجای هفتسین با هفت میم مواجه هستیم. در شاهنامه هفت خوان داریم که اشاره به هفت خوان اسفندیار و رستم دارد. یا در کتاب «هفت اورنگ» اشاره شده که زمین ۷ طبقه دارد در قرآن هم آمده که به هفت طریق میتوان سلام کرد و در خوارزم میانه، فلسطین و ناصریه با ۷ هیکل مواجه هستیم که در واقع ۷ معبد مقدس در ادیان ابراهیمی هستند.
گستره جغرافیایی نوروز در ایران بزرگ چگونه بوده است؟
وقتی صحبت از ایران میکنیم منظور ما ۴ دیواری با مرزهایی به شکل گربه نیست. هر جایی که آئینهای ایرانی و زبان فارسی وجود دارد، ایران است. نوروز در بسیاری از مناطق آسیای مرکزی و خاورمیانه جشن گرفته میشود که میتوان گفت که این محدوده همان ایران دوران هخامنشی و بهخصوص دوره داریوش بزرگ است که ایران به نهایت گسترش خود رسیده بود. از دیوار چین تا یونان، از استپهای روسیه تا مصر. این منطقه وسیع، نامش ایران بود. امروز هم گرچه به لحاظ جغرافیایی، ایران دارای این گستره نیست اما در وسعتی بهاندازه ۱۲ میلیون کیلومتر مربع، آئینهای ایرانی، فرهنگ ایرانی، یادمانهای ایران و بناهای تاریخی ایرانی حضور دارند و این نشاندهنده این است که فرهنگ ایرانی همچنان پویاست و حضور خودش را نشان میدهد. در کشمیر ایام نوروز، نهتنها ۴ روز تعطیل است، بلکه آداب نوروزی شبیه آنچه در ایران برگزار میشود، در آنجا هم جشن گرفته میشود. یا در ترکیه هم همین طور. سلاطین عثمانی تا قبل از جنگ جهانی اول، نوروز را در کاخهای خودشان جشن میگرفتند و اخیرا هم شاید حدود ۴ یا ۵ سال است که دولت ترکیه یک یا دو روز را در آغاز نوروز و بهار تعطیل رسمی اعلام کرده است. البته کشورهایی مثل ترکیه یا کشورهای عربی، جشن ملی ندارند و چون چنین مراسمی ندارند جشنهای مذهبی مثل فطر یا قربان را جشن میگیرند.
بنابراین دولت ترکیه وقتی که دید این آئین در آغاز بهار، از جانب بسیاری از مردم ترکیه جشن گرفته میشود، بر آن شد تا یک یا دو روز تعطیل کنند تا مردم بتوانند آداب نوروزی را به جا آورند. در سرزمینهای دیگر مثلا در پاکستان نوروز را جشن میگیرند به مدت ۱۸ روز و ایام آغاز بهار را به شادیهای خاص نوروزی میپردازند. یا در تاجیکستان هم به همین ترتیب است. بهخصوص در بدخشان، جشن بزرگی برگزار میکنند. میدانید که زمانی این سرزمین بخشی از ایران بزرگ محسوب میشد و نوروز عید ملی تاجیکهاست که آن را به گویش تاجیک «خدیر ایام» میگویند که به معنای عید بزرگ است. تاجیکها خیلی برای عید نوروز ارزش و احترام قائل هستند. خود کلمه تاجیک یعنی ایرانی و تا آنجا که یادم هست آوازها و آهنگهای خاص ایام نوروز دارند که از تلویزیون ملیشان پخش میشود و به عنوان نمونه میتوان به افغانستان اشاره کرد که نیازی به توضیح نیست که آداب و رسوم افغانها بهعنوان بخشی از خراسان بزرگ شباهت تام و تمام با مراسم ایران دارد.
کشور دیگری که در حقیقت باید نامش را ایران شمالی گذاشت جمهوری آذربایجان است که آنها هم مراسم نوروز را مثل ایران جشن میگیرند در قرقیزستان هم نوروز با جلال و شکوه جشن گرفته میشود و روز اول و دوم فروردین در آنجا جشن نوروز است. یا در ترکمنستان که هرساله در اول فروردین نوروز را جشن میگیرند و نوروزنامه خیام را به زبان ترکمنی میخوانند و در مراسمشان به یکدیگر هدیه میدهند. در قزاقستان نوروز جشنگرفته میشود و آن را عید ملی خودشان میدانند. چون قزاقها بر این عقیده هستند که نوروز آغاز سال است و در بین آنها جملات زیبایی در مورد نوروز رایج است از جمله میگویند؛ نوروز روزی است که یک سال چشمبهراه آنیم.
یا روزی که خیر و برکت بر زمین فرود میآید. در ازبکستان هم به همین ترتیب است. عید نوروز در این کشور تعطیل رسمی است و حتی ترانههایی هم دارند که نوروز را با همان سبک و روش ایرانیان جشن میگیرند.
حتی مراسم سمنوپزی دارند که به آن سمنک میگویند و شعری میخوانند که از این قرار است: «بوی بهار است سمنک/ آتش نهار است سمنک/ برای کار است سمنک» آنها چهارشنبه سوری را هم جشن میگیرند و وقتی از روی آتش میپرند میگویند: «زردی و رنجوری من از تو/ سرخی و خرمی تو از من» تمام این سرزمینهایی که اسم بردم آئینهای نوروزی بهخصوص چهارشنبه سوری و سیزدهبدر را از جمله آئینهای زندگیبخش میدانند که روح انسان را به عالم بالا پیوند داده است و جالب اینجاست که در مرکز و خاستگاه این آئینها یعنی در کشور خودمان برخی نام خرافه بر این آئینها گذاشتهاند و عبور از آتش را که نشانگری از عبور سیاوش و ابراهیم خلیل از آتش هست هم خرافه میدانند. در حالی که آتش تجسم نور است و نور اول بار به وسیله ایرانیان به خداوند تشبیه شده است. بنابراین گردآمدن بر تجسم نور، یعنی آتش، در چهارشنبه سوری یعنی عبادت خداوند و جمله «سرخی تو از من و زردی من از تو» بهترین آرزویی که کسی میتواند داشته باشد و شگفت اینکه پیدا نیست چرا چنین خواستی باید عنوان خرافه به خودش بگیرد.
درباره آیین «سیزده بدر» نیز توضیح دهید.
آئین «سیزدهبدر» به گذر عمر توجه داشت و میگویند که هیچ چیز در جهان ما ثابت نیست و انسان واقعی کسی است که خود را با تغییرات زمانه متحول کند وقتی در «سیزدهبدر» سبزه را به هم گره میزنند، آن هم از سوی کسانی که هنوز ازدواج نکردهاند، یادآور پدیدآمدن انسان ایرانی است که براساس اسطورهای ایرانی که مولوی هم آن را در دفتر سوم و چهارم مثنوی مطرح کرده است، انسان از بههمپیوستن دو گیاه پدید آمد و بعدها براساس عنصر تکامل و انسان کنونی تبدیل شد. کسانی که از رمز و راز نکتههای مکتوم در آئینهای نوروزی بیخبرند، بیجهت برای این آئین ارزشمند و والا، پشت چشم نازک میکنند و معتقدند که با احوال انسان جدید نمیسازد. |